کد خبر: 608524
تاریخ انتشار :

به جای نصیحت و همدردی، «همراهی» کنیم

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

فصلنامه «ترجمان علوم انسانی» در ادامه نوشت: این زن که نگران خطر ابتلای خودش به سرطان سینه بود، آزمایش تشخیص جهش ارثی ژن‌های BRCA و BRCA را انجام داد؛ جهشی ژنی که خطر ابتلا به سرطان‌های سینه و تخمدان را در زنان افزایش می‌دهد. هنگامی که پاسخ آزمایش مثبت اعلام شد و او تصمیم گرفت با عمل جراحی هر دو سینه‌اش را بردارد، دکترش از او پرسید که این موضوع را چطور می‌خواهد به خواهرانش اطلاع بدهد، اما بیمار تأکید کرد که می‌خواهد همه چیز محرمانه بماند و ترجیح داد که چیزی درباره نتیجه آزمایش به آنها نگوید. به این ترتیب، دکتر بر سر یک دوراهی قرار گرفته بود که یک طرف آن لزوم حفظ اسرار بیمار و طرف دیگرش وظیفه خیرخواهی در قبالِ بستگان بیمار بود که در معرض خطر بودند.

این مورد و بسیاری موارد دیگر مثل این، کشاکش و تنش میان خودمختاری و همبستگی را به نمایش می‌گذارد. اگر کسی به خودمختاری ارج بیشتری بنهد، می‌گذارد که دیگران خودشان انتخاب کنند و به آنچه انتخاب کرده‌اند، احترام می‌گذارد اما مرجح‌دانستن همبستگی باعث می‌شود که شخص خود را در برابر نیک‌بختی دیگران مسئول بداند و از طرف آنها دست به کاری بزند. در مواقعی که این ارزش‌ها با هم در تعارض قرار می‌گیرند، این انگیزه به وجود می‌آید که تا حد ممکن توازنی برقرار شود. این توازن می‌تواند به اشکال مختلفی ایجاد شود؛ مثلاً با محدودکردن حق حریم خصوصی به نفع انجام کار درست یا با تعیین مواردی استثنایی که در آنها بتوان بدون رضایت اشخاص اطلاعات آنها را افشا کرد. در مورد بیماری که ژن سرطان سینه داشت، دکتر به سختی می‌توانست درباره چگونگی برقراری توازن میان خودمختاری و همبستگی تصمیم بگیرد. هیچ تصمیم ساده و سرراستی در کار نبود.

با این حال موارد دیگری وجود دارد که از این هم سخت‌تر است. مثلاً آرتور فرانک جامعه‌شناس در سال ۲۰۱۶ مورد زن ۲۸ ساله‌ای به اسم فِیث را گزارش کرده است که مبتلا به سیستیک فیبروزیس بود، ریه‌هایش داشت از کار می‌افتاد و دکترش به او گفته بود که عمل پیوند ریه احتمالاً ثمربخش نخواهد بود. در همین حال پزشک جراح دیگری در یک بیمارستان دیگر، شیوه تازه‌ای از درمان را تبلیغ می‌کرد که با وجود ریسک بسیار بالا ممکن بود در درمان بیماری مؤثر باشد. درباره انگیزه‌های این جراح تردیدهایی وجود داشت. فیث به خاطر وضع رو به وخامتش فقط دو هفته فرصت داشت تا تصمیم بگیرد. مشورت‌دادن به فیث در چنین وضعیتی چه معنایی دارد؟

او در این وضعیت صاحب خودمختاری واقعی نیست چون روحیه بسیار شکننده و عدم اطمینانش به شیوه پیشنهادشده مانع از این می‌شود که بتواند آن شیوه درمان را با رضایت آگاهانه بپذیرد اما ترجیح همبستگی بر خودمختاری هم در چنین موردی نامناسب خواهد بود زیرا با توجه به عدم اطمینان زیادی که نسبت به نتیجه جراحی وجود دارد، تصمیم‌گرفتن به جای او غیرممکن است.

شرایط خاص فیث شرایط دشواری است که موجب یأس و از هم‌گسیختگی و اندوه می‌شود: یأس از آن رو پدید می‌آید که سد سرنوشتی محتوم در برابر امید به آینده قرار می‌گیرد؛ از هم‌گسیختگی فاصله میان آینده رؤیایی و واقعیت کنونی اوست و آنچه موجب اندوه است، احساس بیگانگی و انزواست در آن هنگام که دیگران از مصیبت او پا پس می‌کشند و او را در فردیت خودش رها می‌کنند. در چنین مواقعی بهترین گزینه موجود، راهبرد غالباً مغفول «همراهی» است.

بگذارید توضیح بدهم که همراهی در این زمینه به چه معناست. هنرهای اجرایی مثال‌های متنوعی به دست می‌دهند که کمک می‌کند این معنا روشن شود. در موسیقی، همراهی به معنی پشتیبانی یک قطعه موسیقی از یک آواز یا اجرای موسیقایی است، مثل وقتی که نوازنده ارگ یا گیتار با گروه کر یا نوازنده درام یا گیتار بیس با خواننده اصلی همراهی می‌کنند. در یک فیلم داستانی، همراهی به شکل پشتیبانی یک قطعه موسیقی از بازی دراماتیک ظاهر می‌شود؛ مثل وقتی که یک موسیقی پس‌زمینه‌ای گفت‌وگوی بین بازیگران را همراهی می‌کند. این مثال‌ها نشان می‌دهند که همراهی‌کردن با دیگری مستلزم پشتیبانی‌کردن از او به شکلی است که تلاش و کوشش خودش افزوده و تقویت شود. همراهی نیز مثل همبستگی مستلزم این است که یکی با دیگری متحد شود اما در عین حال برخلاف همبستگی که معمولاً هدفش اصلاح خطاها یا برآوردن نیازهاست، غرض از همراهی این است که کوشش دیگری را به رسمیت شناخته، ارج نهاده و با آن همراه شویم. این همراهی برای این نیست که به دیگری کمک کنیم تا به هدفی دست پیدا کند که به تنهایی نمی‌تواند به آن برسد، بلکه برای این است که کوشش دیگری را غنا بخشیده و ارزش آن را آشکار کنیم. این تفاوت در تأکید مهم است.

همراهی‌کردن با دیگری به این معنی است که در مقابله با یأس و از هم‌گسیختگی و اندوه با او همراه باشیم. اگر کسی بخواهد در برابر اندوه با دیگری همراهی کند، باید به او تسلی بدهد؛ باید در تنهایی در کنارش باشد، بگذارد اندوهش را ابراز کند، حرف‌هایش را بدون قضاوت بشنود و با ارج‌نهادن به ایستادگی و بردباری او، به او قوت قلب ببخشد. در برابر ازهم‌گسیختگی و یأس نیز همراهی‌کردن با دیگری مستلزم این است که با تأکید همزمان بر استقامت و انعطاف، حالت تعادل و تطبیق با شرایط را در دیگری بپرورانیم. باید توجه تام و تمام خودمان را به مشکلات او بدهیم، آنچه در گذشته روی داده تا منجر به وضع کنونی شود را شناسایی و کمک کنیم تا راهی پیدا کند که از آن طریق، در اهمیت عاطفی اتفاقاتی که افتاده است بازنگری کند یا آنها را در چارچوب دیگری ببیند.

همدردی با دیگران باعث آگاه‌شدن ما از مصائب و مشکلاتی می‌شود که دیگران در موقعیت‌های مولد یأس و ازهم‌گسیختگی و اندوه تجربه می‌کنند اما تشخیص اینکه در این شرایط چه واکنشی باید نشان بدهیم ممکن است دشوار باشد. ممکن است این وسوسه پدید بیاید که شرایط دیگری را با ارائه راه‌حل‌ها یا حرف‌های کلیشه‌ای و بطور کلی با برخوردی بیرونی و عینی اصلاح کنیم اما یأس و ازهم‌گسیختگی و اندوه اشتباهاتی نیستند که بخواهیم اصلاحشان کنیم و هر کار دیگری بکنیم، برای انکار این است که در برابر آسیب‌پذیری‌های دیگران کاری از دستمان ساخته نیست. در مقابل، قرار گرفتن در موضع همراهی به این معنی است که حقیقت وضعیت دیگری را که خودش هم از آن با خبر است بپذیریم؛ با این کار گویی که خود او را پذیرفته و در آغوش گرفته‌ایم. همراهی‌کردن ما با دیگری مشکل او را حل نمی‌کند اما ما را در کنار او قرار می‌دهد؛ یعنی در رنجی که می‌کشد شریک می‌شویم؛ اجازه می‌دهیم که مبارزه و تلاشی که او می‌کند برای ما هم اهمیت یافته و بر تجربه ما نیز تأثیر بگذارد و سعی می‌کنیم تا هر واکنشی که با سخن، سکوت یا عمل نشان می‌دهیم، مانعی برای کوشش او در مواجه‌شدن با وضعیتش نباشد.

منبع: ایسنا

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندی ها

پیشنهاد ما

دیگر رسانه ها