ستاره ورزش زنان ایران سکوتش را شکست
در کاراته کجا بودیم و به کجا رسیدیم؟ آیا برای کشوری که قهرمان کاراته جهان شده جایگاه دوازدهم افتضاح نیست؟!
به گزارش "ورزش سه"، کاراته ایران روزهاى خوبى را پشت سر نمىگذارد؛ یک طلا و دو برنز در بازیهاى آسیایى با حضور هشت ورزشکار زن و مرد در هشت فرصت کسب مدال. همچنین رتبه دوازدهم در رقابتهاى قهرمانى جهان تنها با کسب یک نقره و یک برنز مردان، آن هم از شانزده موقعیت مدالى در کمیته انفرادى و تیمى در کنار کاتاى انفرادى و تیمى در دو بخش زنان و مردان.
نتایج فدراسیون کاراته در این دو رویداد مهم بینالمللى چنگى که به دل نمىزند هیچ، بلکه نتایج قابل قبول و دفاعى هم محسوب نمىشود. البته عملکرد کاراتهکاهاى ایران پیش از بازیهاى آسیایى و قهرمانى جهان در ابتداى سال ١٤٠٢ و رقابتهاى قهرمانى آسیا، نوید سال موفقى مىداد.
در تیر ماه سال جارى کسب دوازده مدال از مالاکا به عنوان میزبان نوزدهمین دوره قهرمانى آسیا و قرار گرفتن در جایگاه سوم قاره کهن بعد از قزاقستان و ژاپن آن هم از هفده فرصت مدالى، این پیشبینى را به ذهن متبلور مىکرد که کاراته مىتواند در بازیهاى آسیایى و قهرمانى جهان نیز بدرخشد و سال پربارى پیش رو داشته باشد.
حواشى متعدد، خبرهاى نه چندان خوش، دور ماندن بسیارى از نامداران عنواندار از بطن کاراته، اختلافات داخلى در این ورزش، تغییرات متعدد و عدم ثبات به ویژه در کادر فنى کاراته زنان و... باعث شد کاراته ایران رویداد به رویداد، سیر نزولى در پیش بگیرد.
یکى از پرافتخارترین کاراتهکاهاى تاریخ ورزش ایران بىشک حمیده عباسعلى است؛ المپینى با طلا، نقره و برنزهاى متعدد از رقابتهاى قهرمانى جهان و آسیا، بازیهاى آسیایى و جهانى، باشگاههاى آسیا، لیگهاى جهانى و رقابتهاى بینالمللى کاراته وان.
پرافتخارترین کاراتهکاى زن تاریخ ورزش ایران و سومین ورزشکار برتر زن سرزمینمان در تاریخ بازیهاى آسیایى که به ملکه "اوراماواشى" معروف بود به جاى ساختن مجسمهاش در کاراته ایران، طعم تلخ غربت نشینى را تجربه مىکند، آن هم بدون کوچکترین نقشى در آینده کاراته سرزمینمان.
تنها لژیونر تاریخ کاراته زنان ایران که در سطح باشگاهى براى الاهلى امارات و الیرموک کویت هم به روى تاتامى رفت با کسب هفده مدال مهم جهانى و آسیایى انفرادى و تیمى در عرض پانزده سال عضویت در تیم ملى بزرگسالان و پنج سال کاپیتانى این تیم، آخرین بارى که روى تاتامى رفت، رقابتهاى المپیک ٢٠٢٠ توکیو بود؛ جایى که در آستانه کسب قطعى مدال برنز المپیک قرار داشت و با پاره شدن رباط صلیبى زانوى چپش برابر "لى کونگ" چینى آن هم براى دومین بار طى یک سال، حسرت بزرگى را تجربه کرد.
او در حالى از صعود به نیمهنهایى و کسب قطعى برنز بازماند که "فریال عبدالعزیز" مصرى با شکست در دور مقدماتى مقابل عباسعلى، مدال طلاى المپیک را به گردن آویخت.
حمیده عباسعلى که با اجراى بىنقص و زیباى ضربات سه امتیازى اوراماواشى با پا به سر حریفان، محبوبیت ویژهاى فراتر از قاره آسیا دارد بعد از مدتها در گفتوگوى اختصاصى با "ورزش سه" از دلتنگىهایش براى کاراته و تیم ملى سخن به میان آورد. دخترى که در آستانه ٣٤ سالگى هنوز هم امیدوار است کار ناتمام خود با تیم ملى در کسب مدال طلاى جهان را به پایان برساند تا کلکسیون افتخاراتش کامل شود.
این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
* باید از فدراسیون کاراته بپرسید عباسعلى کجاست
* بعد از المپیک روز عمل زانویم را فراموش کردند
* مگر همه باید در المپیک طلا بگیرند؟!
* دخترى فراموش شده هستم با ٣٥ مدال بینالمللى
* چه کسى گفته از کاراته و تیم ملى خداحافظى کردم؟!
* الان هیچ مشکلى ندارم غیر از کمبود انگیزه
* تمایل داشتم و مىتوانستم به هانگژو بروم
* فراموش شدنم در حقیقت فاجعه است
* فدراسیون با برنز آسیا خوشحال مى شود اما من...
* با رده دوازدهم، دنیا دیگر روى ما حساب نمىکند
* مربیان کاراته زنان استقلال کامل ندارند
* براى نجات کاراته باید سیستم در آن عوض شود
حمیده عباسعلى چرا این روزها در کاراته نیست؟!
(سکوتى طولانى میکند) حمیده عباسعلى؟! مگه این موضوع فرقى هم براى مسئولین کاراته کشورمان دارد. بعد از المپیک سریع عمل کردم اما در شرایطى قرار گرفتم که براى بهبود پایم مهاجرت تنها راه بود. اقامت کانادا را داشتم کمى که از عمل دومم زیر نظر پرفسور سهراب کیهانى گذشت بقیه درمانم را در کانادا پیگر بودم و تمریناتم را شروع کردم. یک جورهایی خواستم براى فراموشى خاطرات تلخ و شرایط و فشارهاى سخت ذهنى، زندگى جدیدى را شروع کنم.
بهخاطر اتفاقات قبل و بعد از المپیک که دو بار رباط صلیبى زانوى چپ تو پاره شد یا موضوعى دیگر؟ چرا باید حمیده عباسعلى با دلشکستگى برود دنبال کارش؟!
این سوال را نباید از من بپرسید؛ باید از کسانى بپرسید که مسئول کاراته و ورزش هستند. آنها باید پاسخ دهند. حمیده عباسعلى براى کشورش کم مدال نیاورد، براى شادى مردمش بىمنت کم زحمت نکشید. بعد از المپیک همه چیز عوض شد حتى روز عمل من را هم فراموش کردند. غیر از خانوادهام هیچکس براى عمل دوم حتى کنارم نبود و بهم سر نزد. وقتى آن باخت در آستانه مدال قطعى المپیک بهخاطر پارگى رباط صلیبى حین مسابقه رخ داد انگار حمیده عباسعلى براى همه کاراته ایران به پایان رسید. همه دستاندرکاران کاراته فراموش کردند که ورزشکارى دارند به نام حمیده عباسعلى.
یعنى قرار است دوباره تو را روى تاتامى و در سطح رقابتهاى حرفهاى یا تیم ملى ببینیم؟
الان هیچ مشکلى ندارم غیر از کمبود انگیزه. چه انگیزهاى براى من باقى مىماند وقتى کسى اهمیت نمىدهد؟ مىتوانستم در بازیهاى آسیایى هانگژو حضور پیدا کنم و تمایل زیادى داشتم این اتفاق بیفتد اما وقتى مسئولان کاراته و فدراسیون هیچ ارتباطى با حمیده عباسعلى ندارند، من چه حرفى براى گفتن مى2توانم داشته باشم؟! خودم را تمام شده نمىدانم؛ هیچوقت تمام نشده و نمیشوم، مگر خودم بخواهم کنار بکشم اما انگار فدراسیون کاراته نگاه دیگرى دارد. اگر آسیب نمىدیدیم و براى دومین بار رباط صلیبى پاره نمىکردم یا شرایط پایم اجازه مىداد تا همین الان هم داشتم مسابقه مىدادم.
یعنى فدراسیون بعد از المپیک و عمل جراحى دوباره روى زانویى که اولین بار در آلمان عمل کرده بودى، هیچ تماسى با کاپیتان تیم ملى نگرفت؟!
با واسطه با من صحبت کردند که مىخواهم باشم یا نه، آن هم از طریق یکى از ورزشکاران به نام. آیا درست است که فدراسیون، ورزشکارى را واسطه کند که پیگیر شرایط من براى حضور در قهرمانى آسیا و بازیهاى آسیایى باشد؟! شما و هر کسى که حرفهایم را مىخواند خودش را بگذارد جاى من. چه حالى به همه شما دست خواهد داد؟ همیشه تلاش کردم بهترین باشم، از زندگىام براى کاراته گذشتم. همه زندگىام کاراته بود، نباید اینقدر راحت از یاد مىرفتم. این در حقیقت فاجعه است.
به نظر مىآید در ٣٤ سالگى هم مىخواهى به آن همه مدال جهانى و آسیایى خود اضافه کنى توانش را دارى؟
در خودم مىبینم دوباره مسابقه دهم. پیش از این هم گفتم که هنوز تمام نشدهام. کاش مىشد در نوشتار مثل لحن تاکید هم وجود داشت؛ دوست دارم دوباره بگویم و دوباره در همین مصاحبه بنویسید: در خودم مىبینم که مسابقه دهم. این وضعیت و مصدومیتها از شانسم بوده و هست. دارم با وضعیت زانویم مدارا مىکنم. در حال حاضر، فدراسیون کاراته با برنز آسیا خوشحال مىشود اما من با برنز قارهاى براى کشورم، از غصه روز و شبم به هم نمىرسد.
کاراته ایران در رقابتهاى جهانى با دو مدال نقره و برنز مردان در مجموع رقابتهاى مردان و زنان دوازدهم شد.
براى کاراته ایران کسب جایگاه و رده دوازدهم جهان معنا ندارد. ما در تمام سالهایى که به یاد دارم پایینتر از رده چهارمى در مجموع نداشتهایم. پرداختن به این موضوع راحت نیست. در کاراته کجا بودیم و به کجا رسیدهایم؟!
این خیلى ناراحتکننده است. همه دنیا روى کاراته ایران حساب باز مىکردند، از ایران مىترسیدند اما الان متاسفانه با این رده دوازدهم به نظر دیگر روى کاراته ما حساب باز نخواهند کرد.
انگار کاراته ایران روز به روز و مسابقه به مسابقه در حال پسرفت است
این نتایج در تاریخ کاراته ایران سابقه نداشته. بعد از المپیک توکیو نتایج خیلى بدى بهدست آمدم، البته خیلى که نه بلکه بهتر است بگویم بىنهایت. عملکرد ما در جهانى بىنهایت بد بود. البته بگذار حرف دلم را بزنم، بهتر است بگویم افتضاح بود. آیا براى کشورى که قهرمان کاراته جهان شده رده و جایگاه دوازدهم، افتضاح نیست؟! از ملىپوشان و بچهها خرده نمىگیرم؛ کشورهاى مطرح امروز کاراته اردوهاى متمرکز را به حداقل رساندهاند و بیشتر ستارههایشان در طول سال با مربیان خود تمرین مىکنند؛ مثل ترکیه، آذربایجان، فرانسه و قزاقستان. اما در ایران، ورزشکار ماههاى متعدد، طولانى و خسته کننده در اختیار تیم ملى قرار مىگیرد.
کاراته ایران از استعداد خالى شده است؟
نه، کاراتهکاهاى ما مستعد درخشش و قهرمانى هستند اما نباید انگیزهى ورزشکار را کم کرد و از بین برد. ما پتانسیل بالایى داریم، استعدادهاى زیاد و توانایى فنى بالایى هم داریم. البته به شرطى که همه چیز بر طبق اصول پیش برود نه با رابطه، باند، حق خورى، بى توجهى، رفیق و فامیل بازى.
مشکل اصلى کاراته ایران در کنار همه این دردها و زخمهایى که برشمردى، کجاى کار است؟
کسانى که در کادر فنى قرار مىگیرند، بر اساس کدام متر و معیار انتخاب مىشوند؟! کدام توانمندى، اصول و رزومه؟ نتایج همه چیز را مشخص کرده و مىکند. پاشنه تیم ملى در بخش زنان، انتخابهاى نادرست کادر فنى است. انگار مربیان نمىخواهند به تیم ملى و کاراته کمک کنند. یه جورى انگار هر کسى فقط به فکر خود یا تتها نام خود است. البته این را هم معتقدم که نباید نتیجهگرا هم باشیم اما بالاخره باید پیشرفتى نیز از بازیکن و تیم ببینیم. الان همه کاراتهکاهاى ما باتجربه هستند؛ حال با هر سن و سالى که دارند ما هدف خود را مشخص نمىکنیم. بعد از المپیک نتیجه درخشانى در کاراته دیدهاید؟!
اما در قهرمانى آسیا و قبل از بازیهاى آسیایى در بخش زنان با آتوسا گلشادنژاد طلا گرفتیم و البته مدالهاى برنز هم داشتیم.
سال ٢٠١٩ و قبل از المپیک که رقابتها خیلى سخت است، کاراته بانوان ما سه فینالیست در کمیته انفرادى داشت، به نتیجه آن سال نگاه کنید: یک طلا و دو نقره کمیته انفرادى و کسب طلاى کمیته تیمى. اگر از این بهتر نتیجه گرفتیم یعنى درخشان. زحمت آتوسا گلشادنژاد را نمىشود و نباید زیر سوال برد اما حرف من این است که کسب یک طلاى قهرمانى آسیا عملا به معناى پسرفت است. دقیقا پسرفت نه حتى درجا زدن.
ما پیش از این حتى از ژاپن هم بالاتر قرار مىگرفتیم، همیشه کاراته در اختیار دو کشور ژاپن و ایران بود و بقیه کشورها تک مدالهایى به دست مىآوردند اما اکنون قزاقستان، اندونزى، فیلیپین، چینتایپه هم دارند از ما پیشى گرفتهاند یا در حال جلو زدن هستند. اکنون دقیقا سه دوره است که از بعد المپیک در آسیا خوب نتیجه نگرفتهایم. حتى انگیزه رقابت بین بچهها نیز به حداقل رسیده است.
یک مشکل دیگرى هم به چشم مىآید؛ مثل اینکه براى مسئولان ارشد ورزش در وزارتخانه و کمیته ملى المپیک نتایج ضعیف برخى فدراسیونها و تکرار آن چندان اهمیتى ندارد، انگار نه انگار به المپیک پاریس نزدیک هستیم. هرچند کاراته که دیگر فعلا المپیکى نیست اما بقیه رشتهها مثل اینکه رها شدهاند به امان خدا.
در همین کاراته براى کسب سهمیه المپیک توکیو مسیر طولانى و سختى را پشت سر گذاشتیم، حداقل باید بیست دوره مسابقه مىدادیم و با بالا بردن رنکینگ آنهم در ادغام وزنهاى رایج، کار خیلى سخت بود. توقع هم براى المپیک ٢٠٢٠ خیلى بالا بود. همه هم دیدند که خود من اگر آسیب نمىدیدم، مدال المپیکم قطعى بود. اول اینکه وقتى از المپیک برگشتیم فدراسیون برنامهاى براى انتقال تجربیات المپیکى نداشت. نتیجه بررسى نشستهاى نتایج المپیک در رشتههاى مختلف چه شد؟ به کجا انجامید؟ فرمالیته بود؟ اما حالا حتى همان نشستهاى فرمالیته هم برگزار نمىشود. چرا بعد از رقابتهاى آسیایى، قهرمانى آسیا و جهانى هیچکس توسط فرد بالا دستى "سین جیم" نمىشود؟ هیچ بازخواستى با هر نتیجهاى انگار در کار نیست.
با تمام این تفاسیر راهکار چیست؟ چگونه باید کاراته را از سقوط آزاد، آنهم با این سرعت نجات داد؟
نمىدانم کاراته را چه کسى باید نجات دهد. باید در وهله اول انتخابها بر حسب شایستگى انجام شود، یک راهکارى مد نظرم است که شاید از نگاه برخى در ایران روال و درست نباشد اما بهتر است ورزشکاران را بسپاریم به مربیان شخصى خودشان تا برگزارى اردوهاى مداوم و بیهوده. باید سیستم اردو محورى را عوض کرد. اردوهاى متمرکز بلند مدت در دنیا در ورزشهاى انفرادى رو به منسوخ شدن مىرود. وقتى نمىتوانیم کادرى قدرتمند، متحد و مورد وثوق جامعه کاراته معرفى کنیم، بهتر است اردوهاى ملى کوتاه مدت داشته باشیم و آمادگى کاراته کاها را به مربیان شخصى بسپاریم و نقش نظارتى و مشورتى را افزایش دهیم.
و در آخر آیا مربى خارجى در کاراته راهگشا نیست؟!
مربى خارجى در کاراته نمىتواند به ما کمکى کند. مشکل ما در سیستم داخلى کاراته است. در کاراته ما یک نفر تصمیم نمىگیرد. ما به مربیان خود استقلال نمىدهیم، به ویژه در بخش کومیته و کاتاى زنان. در اصل اسم فقط سرمربى، مربى یا اعضاى کادر فنى است و کمترین نقش را در تصمیمگیرىهاى مهم دارند. براى نجات کاراته شاید بهتر است سیستم عوض شود.
گوشهاى از افتخارات حمیده عباسعلى:
-راهیابى و حضور در المپیک ٢٠٢٠ توکیو
دیدگاه تان را بنویسید