عینک متفاوت حامد بهداد
به گزارش پایگاه خبری مثلث آنلاین: حامد بهداد بازیگر جوان و شناخته شده کشورمان است. حامد بهداد البته کم مصاحبه و کم حرف است. حامد بهداد نخستینبار با فیلم آخر بازی به سینمای ایران معرفی شد و برای همین فیلم کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد از جشنواره فیلم فجر شد. حامد بهداد تلاش میکند نقشهای متفاوتی را بازی کند. حامد بهداد این روزها طرفدارن بی شماری پیدا کرده است.
زندگینامه حامد بهداد
حامد بهداد زادهٔ ۲۶ آبان ۱۳۵۲ در شهر مشهد است. او دوران کودکی و نوجوانیاش را به ترتیب در شهرهای مشهد، تهران و نیشابور زندگی کردهاست و در دوران دبیرستان دوباره به همراه خانوادهاش به مشهد بازگشتهاست.او دارای تحصیلات لیسانس رشته بازیگری تئاتر از دانشگاه آزاد اسلامی تهران است.
حامد بهداد و رامبد جوان
حامد بهداد به واسطه رامبد جوان و پیشنهاد او به همایون اسعدیان وارد سینما شد. او برای فیلم «آخر بازی» بازی خود را به حامد بهداد داد، قبل از آن بهداد در دفتر تبلیغاتی رامبد کار می کرد و ضمن تحصیل در رشته تئاتر آچار فرانسه این دفتر تبلیغاتی بود.
فردی که بیشترین تاثیر را روی زندگی حامد بهداد گذاشته سیدمحسن شهرنازدار است که حامد تمام اطلاعات شفاهی اش را با او چک می کند.
حامد بهداد در خراسان
حامد هرازگاهی به خراسان و سراغ او می رود، شهرنازدار روزنامه نگار بوده و در زمینه موسیقی و معماری کتاب هایی نوشته است. حامد بهداد برای نخستین بار با فیلم آخر بازی به سینمای ایران معرفی شد و برای آن کاندیدای سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد از جشنواره فیلم فجر شد. او در فیلم «روز سوم» (محمدحسین لطیفی، ۱۳۸۵) در نقش یک افسر عراقی که در بحبوحه محاصره خرمشهر عاشق دختری خرمشهری میشود، ظاهر شد و برای دومین بار پس از «آخر بازی» کاندیدای سیمرغ بلورین از دوره بیست و پنجمین دوره جشنواره فیلم فجر شد.
بازی بهداد در فیلم «کسی از گربههای ایرانی خبر نداره» به کارگردانی بهمن قبادی، موجب راهیابی او به جشنواره بینالمللی فیلم کن شد. او در سال ۱۳۸۹ با نقشآفرینی در فیلم «جرم» به کارگردانی مسعود کیمیایی، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را از بیست و نهمین دوره جشنواره فیلم فجر دریافت کرد. حامد بهداد در طول فعالیت هنریاش امکان همکاری با بسیاری از کارگردانان بنام سینمای ایران از جمله ناصر تقوایی، مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی و... را داشتهاست که فیلمش با ناصر تقوایی به سرانجام نرسید. بهداد همچنین از شاگردان حمید سمندریان بودهاست. وی به عنوان خواننده میهمان با گروه موسیقی دارکوب به سرپرستی همایون نصیری همکاری میکند و در چند آلبوم و کنسرت این گروه حضور داشتهاست.
* بازیگران زیادی هستند که وارد عرصه بازیگری شده و پس از مدتی فراموش میشوند، اما شما مثل این بازیگران به حاشیه رانده نشدید. به نظر شما دلیل این ماندگاری در چیست؟
حامد بهداد: ای کاش الان دوربینی اینجا بود و واکنش من نسبت به این سوال را ثبت میکرد! من واقعا از این اظهار نظر که سراسر لطف است، متعجب شدم. من وجه ماندگاری در خودم نمیبینم. امیدوارم همینطور باشد که شما میگویید.
* وجه ماندگاری در هنر چیست؟
حامد بهداد: اگر بخواهیم از وجه ماندگاری در دیگران حرف بزنیم، مثل عباس کیارستمی، می توان گفت که برای ماندگار شدن باید نگاه عمیقی به پدیدههای اطراف و بخصوص انسان و باز بیشتر از انسان، مفهوم پاک و زیبای زندگی داشت. هر نسلی نمایندگان خود را در ورزش، سینما، سیاست و سطوح مختلف دارد که اینها با هم رشد می کنند و من هم در عرصه بازیگری یکی از نمایندگان نسل خودم هستم.
* در ادامه راه بازیگری به دنبال چه هستید؟
حامد بهداد: هرچه بیشتر به هنر توجه کردن و به انسان احترام گذاشتن.
* منظور شما از «احترام به انسان» چیست؟
حامد بهداد: من به کیارستمی خیلی سمبلیک نگاه میکنم؛ فکر میکنم مرگ عباس کیارستمی برآیند بیاحترامی به انسان است. به نظر من در عرصههای مختلف به آدمیزاد احترام گذاشته نمیشود. پیشنهاد من این است که به هم احترام بگذاریم و همدیگر را دوست داشته باشیم.
به نظر خودتان تا به حال به حق خود در جشنواره به عنوان مهمترین رویداد هنری رسیدهاید؟
حامد بهداد: جشنواره همیشه با من نامهربان بوده است. منظورم افراد خاصی نیستند. علت این نامهربانی را نمیدانم، شاید از فکر خودم نشات میگیرد، ولی به هر دلیلی، هم خانه سینما و هم فجر با من نامهربان بودند.
* اما برای فیلم «جرم» سیمرغ گرفتید. آن زمان هم جشنواره نامهربان بود؟
حامد بهداد: حتی زمانی که برای نقشم در «جرم» سیمرغ میگیرم، آن را هم نامهربانی می دانم؛ یعنی فیلمهای بهتری بودند که فکر می کنم خیلی زودتر و بهتر باید برایشان سیمرغ می گرفتم و خیلی بهتر و زودتر بازیشان کرده بودم. برای مثال «روز سوم» یا «سعادت آباد» و یا خیلی فیلمهای دیگر.
* الان از این نامهربانیها ناراحت نیستید؟
حامد بهداد: به هر حال ابتدای فصل جوانی رفت و زمانی که دلم میخواست توجه لازم را بگیرم، نگرفتم. اما به هر حال چیزی که مانده خودم هستم و این را مدیون عزیزی هستم که همیشه در زندگیام دست به دامنش هستم. اگر او نبود من نمیدانستم که چطور میتوانم گاهی اوقات به یک چیز کاذبی مثل خودم دل خوش کنم.
دیدگاه تان را بنویسید