«نامه نیوز» چیدمان و تقسیم کار سیاسی این روزهای اصلاحطلبان را بررسی میکند؛
بازی «چماق و هویج» در حیاط کوچک اصلاحات / همپوشانی حرکت مهرههای اصلاحات در صفحه شطرنج انتخابات
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
نامه نیوز- گروه سیاست: این روزها جدال بین شخصیتهای مختلف اصلاحطلب افزایش یافته است. هر طیفی از آن سخنگوی یک دیدگاه مشخص در این جبهه شده و زمان باعث شده بازی هرکدام از این شخصیتها عوض شود. روزی عارف محافظهکار میشود و بقیه رادیکال و روزی عارف میدان دار نابسازی و جداسازی حساب اصلاحطلبان «حقیقی» میشود و روز دیگر بهزاد نبوی و حجاریان محافظهکار! هرکس از دور این میدان را بنگرد، برداشت خاصی را خواهد داشت. مهمترین برداشت شاید این باشد که آنان سردرگم هستند و رهبری اصلاحطلبان از هم گسیخته است، لیکن همواره باید به یاد داشت که این جبهه متحدتر از اصولگرایان عمل کرده و یکپارچهتر وارد شدند. اما اینکه آیا اختلافات این جریان واقعی است، سوالی است که در ذیل به آن پرداخته میشود. لیکن سیاست صحنه «نمایش» تعارضات «واقعی» است!
پرده اول: بهزاد نبوی
اول آبان سال 96 بود که «بهزاد نبوی» بهعنوان یکی از اصلیترین استراتژیستهای جریان اصلاحات در مصاحبهای با روزنامه «شرق» تاکید کرد که «با روحانی نه ائتلافی داشتیم و نه توافقی با او بر سر ارکان و اقدامات صورت گرفت». این اظهارات نوید این را میداد که اصلاحطلبان متوجه شدند باتوجه به مسیر دولت و تحولات خارجی، باید حساب خود را از جریان اعتدال گرا جدا کنند. لیکن حوادث دیماه 96 باعث برگشت بازی شد و موجب شد تا او در بهمن همان سال، طی یک مصاحبه با «وقایع اتفاقیه» ضمن تاکید بر اینکه دولت روحانی برخلاف دولت خاتمی، بجای هر 9 روز، هر 9 ساعت یک بحران دارد، گفت: «برای تسلط کاملتر بر صندوقهای رای باید ائتلافی با همه میانهروها و اعتدالیون اعم از اصلاحطلب، اصولگرا و مستقل داشته باشیم و اعتدال و میانهروی محور اصلی باشد؛ البته این به معنای فراموشکردن هویت اصلاحطلبی و اصولگرایی نیست، بلکه همه طیفها باید حول محور اعتدال و میانهروی باهم ائتلاف کنند». این گردش سیاسی آیینه تمام نمای بازی اصلاحطلبان در میانه میدان سیاست است. درجه رادیکالیسم جریان دوم خرداد به درجه سهمی که از بازی دارند بر میگردد و این چیزی است که میتوان با فهم آن، باقی بازی اصلاحات را از روی رفتار و زبان بدن سیاسی این جناح خواند! در این صحنه البته سهم سعید حجاریان چیز دیگر بود.
پرده دوم: سعید حجاریان
سعید حجاریان در این میانه، سهمی جدی در تهیه آتش لازم بهمنظور تخریب سنگرهای حریف داشت. او به خوبی متوجه شد که «فشار از پایین» و «چانهزنی از بالا» ایدهای است که باید برای آن درون میدان سیاست ایران زمینهسازی کرد. پس از حوادث سال 1388 او ابتدا بحث «تدلیس سیستماتیک» بحث «فریب مردم» توسط دولت احمدینژاد را بهجای بحث «تقلب» مطرح کرد تا از آن طریق بتواند مفری برای ورود دوباره جریان اصلاحات به درون حاکمیت باز کند. وی پس از آنکه با این حربه در سال 92 توانست بدنه اصلاحات را به شرکت در انتخاباتی توسط همان شورای نگهبان سال 88 راضی کند، در دور بعدی بازی خود را جلوتر برد. وی در آذرماه 95 در مصاحبه با «شرق» به روحانی و دولت توصیههایی همدلانه کرد. او مستقیما خطاب به رئیس جمهور گفت که (برای اصلاحطلبان و حاکمیت) باید ناز کند! او در مصاحبه گفته بود: «آقای روحانی نباید دغدغهای داشته باشد و برای کاندیداتوری دوباره باید ناز کند؛ خیلی هم دلشان بخواهد که فردی مثل او دوباره در این شرایط حاضر باشد کاندیدا بشود و عنان کار را در دست بگیرد.حجاریان در پایان گفت: من فکر میکنم روحانی بهترین فرد برای ادامه راه است و کسی جز او نمیتواند کار را در شرایط فعلی جمع کند. نه ما (اصلاحطلبان) و نه آنها (اصولگرایان) کسی را برای ریاستجمهوری نداریم.»
اندکی گذشت تا ماجرای انتخابات 96 ریاست جمهوری و شورای شهر با همه حواشی آن انجام شد، ترامپ از برجام خارج و غائله دی 96 نیز کلید خورد تا سرمایه اجتماعی دولت روحانی به یغما برود. این حوادث دوباره موضع حجاریان را در این ماجرا تغییر داد. هرچند ظاهر امر این است که او از پیش توان پیشبینی چنین رویدادی را داشته است.
آذرماه سال گذشته بود که «سهیلا جلودارزاده» در مصاحبه با تسنیم اعلام کرد که بنابر نظر سعید حجاریان در همان سال (احتمالا در جلسات غیرعلنی) «سهم اصلاحطلبان از دولت اندک بوده است». این سرآغاز زیر و روکشیدن اصلاحطلبان برای روحانی بود. اما ماجرای فاصلهگیری از آنجایی جدیتر شد که حجاریان بحث دولت استثنایی(تصادفی) پولانزاس و «مشارکت مشروط» در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری را مطرح کرد.
شهريور 1394 بود كه سعيد حجاريان در مقالهای كارويژه دولت اعتدال را «نرماليزاسيون» یا «عادیسازی» معرفی کرد و دولت نرمالیزه را بهعنوان بستر و مقدمهای برای پروژه اصلاحطلبان (یعنی دموكراتيزه کردن جامعه یا دموکراتیزاسیون) تشخیص داد. او این جایگاه را راهبرد اصلی اصلاحطلبان و قابل حمايت دانست.
حجاريان با استناد به نوشتههای نیکوس پولانزاس، وضعیت آن زمان کشور را وضعيت استثنايی یاد کرده و به طرحریزی ابعاد يک دولت استثنايی مرکب از نیروهای مختلف برای حل و فصل «وضعیت استثنایی» پرداخت. راهحل او ابتدا نرمال كردن اين وضعيت و سپس دموكراتيزاسيون بود. از نظر او ایران در بعد سیاست داخلی و سیاست خارجی بعد از حوادث انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری دچار بحران شده بود برای عبور از این تنگنا، لازم بود تا دولتی (ولو غیر دلخواه در شرایط استثنایی) تشکیل شود. البته پیش از این نیز حجاریان با ترکیب بحث «دولت استثنایی» با مقوله مارکسیستی «دولت بناپارتی» سعی کرده بود تا دولت «بسیجگر» و رادیکال احمدینژاد را توضیح دهد، لیکن بهگمان برخی، الصاق واژه «استثنایی» به دولت روحانی، برای او به این معنا بوده است که «اصلاحطلبان انتظار خاصی از روحانی نداشتند!»
از سوی دیگر حجاریان در چندماه اخیر که به آستانه انتخابات نزدیک میشویم، باز هم تندتر شده و بحث «مشارکت مشروط» را مطرح کرده است. فروردین ۹۸ حجاریان در یادداشتی پیرامون انتخابات مجلس شورای اسلامی امسال، پیشاپیش از این صحبت کرده بود که اصلاحطلبان قرار نیست به هر قیمت در انتخابات شرکت کنند و تا نهادهای نظارتی و حاکمیتی تغییراتی در شکل و میدان انتخابات و کل صحنه سیاست بهوجود نیاورند، نمیتوان انتظار مشارکت حداکثری در انتخابات از سوی اصلاحطلبان را داشت. این حرف که تا پیش از این در تناقض با ادعاهای کسانی چون «نبوی» و «تاجزاده» بود، موجی از حمایت و نقد را همزمان در این جبهه به همراه آورد. از سویی کسانی معتقد بودند که این حرف با منطق اصلاحطلبانه و محافظهکار حجاریان جور در نمیآید و او تا دیروز چیزی دیگر میگفته، و از سوی دیگر بدنه پرشور و ناراضی جوان حامی إصلاحات از این سخنان امیدوار شدند. شاید کارکرد این حرف در آن زمان ایجاد همین امیدواری بود، لیکن این ادعا یک تاکتیک در برابر حاکمیت نیز محسوب میشود.
پرده سوم: محمدرضا عارف
محمدرضا عارف همان چهره آرامی است که همه با «خاطره درد گرفتن دلش با دیدن خاتمی در تلویزیون» او را میشناختند، اینبار پس از سکوت طولانی وارد فضای منازعات کلامی در عرصه سیاست شده است. او که روزی حمایت قاطع از روحانی را یکی از فاکتورهای اساسی پیروزی در انتخاباتها دانسته بود، این روزها برای محافظهکاران اصلاحطلب و اصولگرا شمشیر از رو بسته است. از یک طرف مدعی است «لاریجانی» نانی بود که برخی اصلاحطلبان راست(مانند کارگزاران)آنرا در کاسهشان قرار دادند. از سوی دیگر، سخنان او نشان میدهد که هنوز از تاکتیک کنارکشیدن خودش در آستانه انتخابات سال ۹۲ که به انتخاب حسن روحانی منجر شد نیز ناخرسند است.او مدام از «عاملان تصمیم سال ۹۲» میگوید و در راس آنها به حزب کارگزاران حمله میکند. اینکه قرار است عارف لیستی خالص از اصلاحطلبان به عرصه بازی انتخابات وارد کند، یک روی ماجراست و روی دیگر این است که محمدرضا عارف هرگز اصلاحطلبی نبوده است که هزینههای احتمالی نابگرایی را تحمل کند و در کوچکترین نسیمی که احساس خطر برای اصلاحات را به ارمغان میآورد، وی اولین نیروی اصلاحطلبی است که به سوی نهاد قدرت باز میگردد.
پرده چهارم: غلامحسین کرباسچی
این درست است که کرباسچی شخصیت محوری مهمی در إصلاحات نیست، اما امپراطوری رسانهای او و تحلیلهای او در حزب کارگزاران نافذ و پر موثر است. او در کنار شکوری راد و عطریانفر، از آن دسته اصلاحطلبانی بود که خیلی صریح از ضرورت حفظ وحدت با جریانات اصولگرای معتدل سخن میگفت. اما تنها در آستانه جاری شدن بیانات عارف در سال جاری بود که آرایش بازی اندکی تغییر کرد. کمتر کسی فکر میکرد که این سخن به یک نبرد و یارکشی مشخص و آشکار میان نیروهای اصلاحطلب بدل شود. وی در پاسخ نقدهای عارف به لیست امید، مدعی شد که عارف خود در این سالها کار خاصی نکرده که حالا از دست نمایندگان معتدلی مانند علی مطهری و کاظم جلالی ششفته است. او ناسزاهای سیاسی را به جان خرید تا از سنگر پراگماتیسم و عملگرایی سیاسی خارج نشود. او چنان عملگرا و تهی از آرمان شده بود که ۲۰ مرداد ۹۸ در گفتوگویی نیاز اصلاحات به رهبری خاتمی را زیر سوال برده و گفته بود که «در جریان اصلاحات درباره رهبریت آقای خاتمی توافق وجود ندارد»؛ اظهاراتی که بعدها مورد نقد و رد کسانی مثل «حسین مرعشی» قرار گرفت!
پرده پنجم: حسین مرعشی
وابستگان و نزدیکان هاشمی رفسنجانی همه مانند «فائزه هاشمی» نیستند و اغلب در سیاست احتیاط میکنند. بهویژه پس از فوت آیتالله هاشمی، این محافظهکاری بیشتر نیز شده است. حسین مرعشی نیز بهعنوان یکی از اعضای این خانواده بیشتر در جهت تلطیف فضا عمل میکند. وی ۲۶ مرداد در گفتوگو با «ایرنا» تضعیف «عارف» و حمله به دیدگاههای اصولی او را حمله به «خودی» (إصلاحات) معرفی کرده بود، هرچند پیش از این مواضعی در مقابل محمدرضا عارف داشت! او که در بین دعوای کرباسچی-عارف ابتدا طرف کرباسچی هم حزبی خود را میگرفت، حالا مواضعی در دفاع از خاتمی و عارف میگیرد. هرچند همین مرعشی بود که در مردادماه طی مصاحبهای برخلاف مشی افرادی چون عارف اعلام کرده بود: شخصا فکر میکنم که اگر ظرفیتهای تکنوکراتیک (فنسالاری) سیاسی را بتوانیم بسیج و وارد انتخابات کنیم یعنی شخصیتهای موثر فنسالار و سیاستدان را برای حضور در انتخابات قانع کنیم هم میتوانیم پیروز شویم و هم کارآمدی مجلس را افزایش دهیم.»
پرده آخر؛ همپوشانی بازی مهرههای إصلاحات در صفحه شطرنج انتخابات
در اینکه جدال سیاسی میان اصلاحطلبان واقعی است، شاید تردیدی وجود نداشته باشد، ولی این را نمیتوانیم نادیده بگیریم که چنانکه «مجتبی شاکری» فعال اصولگرا چندی پیش به «نامه نیوز» گفت ، این جدال گاه و بیگاه در چهارچوب یک «جنگ زرگری» ظهور و بروز خاص خود را مییابد. بهعبارت بهتر، وقتی در کنار حرکت مهرههای جریان دوم خرداد به صحنه مینگریم، با عدم توازن و بدون منطق بودن حرکت مهرهها و این واقعیت مواجه میشویم که حرکات هیچ نظمی ندارند، لیکن وقتی از بالای صفحه به کلیت حرکت مهرهها نگاه میکنیم، خواهیم دید که حرکت ظاهرا بینظم مهرهها یک نظم واحد را میسازند.
درجه تندی و کندی مواضع نظریه پردازان و فعالان سیاسی إصلاحات در یک نگاه کلی، شامل یک تقسیم کار برای «کسب سهم سیاسی مشخص از قدرت» است. اینکه سعید حجاریان یا بهزاد نبوی کجا إحساس خطر کرده و پشت دولت یا حتی هسته سخت قدرت میروند، دقیقا به این بستگی دارد که در خارج مرزهای سپهر سیاست، آرایش قوا تا چه حد به نفع آنها یا به زیان همه نظام باشد. در شرایطی که هسته سخت قدرت نیازی به مذاکره و چانهزنی با نیروهای سیاسی نداشته باشد، بحث «مشارکت مشروط» مطرح نمیشود، اما در شرایطی که بازی از مرحله خطرناک عبور کرده باشد، این ایده قابل طرح است؛ هرچند همه میدانیم که کسی مانند «حجاریان» هیچ وقت راهی جز «مشارکت انتخاباتی» ندارد چرا که وی و هم قطاران او، نیروی حرکت رادیکال و خارج محیط صندوقهای رای و خارج از سپهر رسمی سیاست در ایران نیستند. اما با این وجود، برخی اصلاحطلبان برای کسب اعتبار میان بدنه اجتماعی جوان و همچنین اعلام عدم وجود چک سفید به حاکمیت و فشار به شورای نگهبان، این بحثها را مطرح میکنند.
همچنین محمدرضا عارف نیز بهتر از همه میداند که اگر مهرههای کلیدی أصلاحطلبان رد صلاحیت شوند، هیچ چارهای جز ائتلاف با اعتدالگرایان و اصولگرایان سنتی معقول وجود ندارد و خود نیز بارها به این مکانیزم تن داده، اما مصرف مشخص انتخاباتی و مصلحت منافع گروهی قدرت در جبهه دوم خرداد ایجاب میکند که فعلا نوعی واگرایی مصنوعی در بازی اصلاحطلبی وجود داشته باشد. بههرحال هرکه نداند، او باید بهتر بداند که اصولگرایانی مانند مطهری و لاریجانی در کنار سایر عناصر مشابه (از فلاحتپیشه تا کاظم جلالی و دیگران) نقشی بسیار اصلاحطلبانهتر از اکثر اعضای سنتی اصلاحطلب درون لیست امید (از جمله شخص خود او) داشتهاند! در این میان، سرنوشت بازی مهرههای اصلاحطلب را بیش از پوششهای تئوریک و بحثهای تحلیلی درون گفتمانی، آرایش مادی و واقعی سیاست در بیرون تعیین میکند. باید دید این عامل و فاکتور بیرونی چه مسیری را میرود تا از حرکت آن بتوان بازی انبساطی و انقباضی آتی اصلاحطلبان در تعامل با معتدلین و اصولگرایان و یکدیگر را حدس زد.
یک سناریوی حداقلی، فشار حداکثری همه بر همه است که از دل آن میتوان به نوعی ائتلاف رسید، و یک سناریوی حداکثری، برگزاری انتخابات در فضایی انبساطی است که موجب میشود کسانی مانند عارف بدون واهمه از ردصلاحیتها و فضاسازیها لیستی مستقل را با خیالی آسوده أرائه کنند!
باید در ادامه دید که «بازی بزرگان» چگونه رقم خواهد خورد.
دیدگاه تان را بنویسید