عبدالله ناصری: اصولگرایان از قالیباف عبور کردند / قالیباف راهی جز کاندیداتوری در انتخابات مجلس ندارد / اصلاح طلبان با ثبت نام زیاد داوطلبان خود هزینه رد صلاحیت را برای شورای نگهبان زیاد کنند
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
به گزارش نامه نیوز، روزنامه آرمان در گفتگو با «عبدالله ناصری» تحلیلگر سیاسی و فعال اصلاح طلب به تحلیل آرایش انتخابات مجلس شورای اسلامی اسفندماه پرداخته است که مشروح آن را در ادامه می خوانید:
آيا جريان اصلاحات دچار بحران هويت شده است؟
در شرايط کنوني گفتمان اصلاحات دچار بلاتکليفي شده و اين مساله به شکلي القا ميشود که گويا جريان اصلاحات دچار بحران هويت شده است. اگر واقعبينانه نگاه کنيم امروز جريان اصلاحات با بحران ارزيابي مواجه شده است. بحران ارزيابي بين چهرههاي جريان اصلاحات وجود دارد و برخي از اصلاحطلبان حاضر نيستند انتقادات نسبت به جريان اصلاحات را بپذيرند و از سوي ديگر برخي نيز دچار مبالغهگويي نسبت به وضعيت جريان اصلاحات شدهاند. بنده معتقدم هر عارضهاي که متوجه اصلاحطلبان شود گفتمان اصلاحات همچنان گفتمان غالب و مورد قبول مردم جامعه است. امروز همه کنشگران اجتماعي و سياسي به اين نکته اذعان دارند که راهي بجز اصلاح براي کشور باقي نمانده است. به همين دليل نيز اگر عقلاي جريان اصلاحات از بحران ارزيابي و نوعي بلاتکليفي که در جريان اصلاحات وجود دارد عبور کنند شرايط نسبت به گذشته بهتر خواهد شد و اصلاحطلبان ميتوانند همچنان بهعنوان يک گفتمان پويا و سازنده در جامعه تاثيرگذار باشند.
بحران ارزيابي که شما عنوان ميکنيد در اتاق فکر جريان اصلاحات مشهود است و شدت دارد؟
يکي از جاهايي که دچار بحران ارزيابي شده است شوراي سياستگذاري جريان اصلاحات است. اين در حالي است که در هسته مرکزي و اصلي جريان اصلاحات که با محوريت رئيس دولت اصلاحات شکل گرفته داراي چنين وضعيتي نيست و چهرههاي مختلف اصلاحطلب بدون لاپوشاني و منصفانه ديدگاههاي خود را مطرح ميکنند. با اين وجود بايد اين نکته را در نظر داشت که جامعه ايران با توجه به ساختار حاکميت جامعه ويژهاي است. بنده دعواي بين اصلاحات قدرتمحور و جامعهمحور را يک واقعيت ميدانم و بيشتر به سمت اصلاحات با رويکرد کنشگري جامعه محور است. با اين وجود هرگاه اصلاحطلبان در بخشهايي از قدرت حضور داشته آن تغييرات مثبتي نيز در سطح جامعه رخ داده است. بهعنوان مثال در طول هشت سال دولت اصلاحات دستاوردهاي مهمي در زمينههاي اجتماعي به دست آمد. اگر در آن مقطع زماني حذف فيزيکي مخالفان فکري يکي از حربههاي برخي افراد بود و در ماجراي قتلهاي زنجيرهاي ظهور و بروز داشت امروز نهادهاي امنيتي رويکردهاي ديگري را در پيش گرفتهاند. در نتيجه پرونده حذف فيزيکي روشنفکران براي هميشه در جمهوري اسلامي بسته شد که در نوع خود دستاورد قابل توجهي است. اگر اصلاحطلبان پس از دولت اصلاحات تصميم صحيحي ميگرفتند و با اجماع وارد انتخابات ميشدند و مانع از حضور تفکر احمدينژادي در کشور ميشدند امروز بسياري از اين دستاوردها به قوت خود باقي بود و در جامعه ظهور و بروز داشت. در شرايط کنوني نيز اگر اصلاحطلبان در بخشهايي از قدرت حضور نداشته باشند امکان اينکه در کوتاهمدت يا ميانمدت اقدامات موثري انجام بدهند وجود نخواهد داشت. نمونه بارز اين رويکرد اين است که دولت آقاي روحاني با حمايت جريان اصلاحات روي کار آمد و دستاورد بزرگي مانند برجام با خود به همراه داشت. در حالي که اگر در سال92 آقايان جليلي يا قاليباف به رياست جمهوري ميرسيدند، چيزي به نام برجام وجود نداشت. استراتژي اصلاحطلبان براي انتخابات سال98 بايد به شکلي باشد که از افرادي حمايت کنند که حاضر باشند براي آرمانهاي اصلاحطلبي و حل مشکلات مردم هزينه پرداخت کنند. به همين دليل نيز بهترين استراتژي همان است که رئيس دولت اصلاحات عنوان کردند و آن نيز حضور جريان اصلاحات با چهرههاي اصيل اصلاحطلبي در انتخابات است. در چنين شرايطي اگر چهرههاي جريان اصلاحات مورد تاييد شوراي نگهبان نشوند جريان اصلاحات ليست انتخاباتي ارائه نخواهد کرد.
اگر اين اتفاق بيفتد آيا اصطکاک افزايش پيدا نميکند و دوز اپوزيسيوني جريان اصلاحات بيشتر نميشود؟
اينجا همان نقطهاي است که اگر اصلاحطلبان مسامحه کنند حتما هويت خود را از دست ميدهند. به همين دليل اصلاحطلبان بايد تلاش کنند هويت اصلي خود را در اين راه قرباني نکنند. نبايد شرايطي فراهم شود که جامعه ارزيابي وارونهاي از جريان اصلاحات پيدا کند. به همين دليل نيز اصلاحطلبان بايد از راهبرد حضور بدون قيد و شرط و انتخاب بين بد و بدتر فاصله بگيرند. اگر جريان اصلاحات در مجلس سال98 ده نماينده مانند آقاي صادقي و يا خانم سلحشوري داشته باشد هويت اصلاحطلبي شفاف خواهد بود. اين يک واقعيت غيرقابل انکار است که گفتمان اصلاحات اپوزيسيون ملي حکومت است. اين در حالي است که بخشهايي از حکومت گفتمان اصلاحات را يک گفتمان مزاحم تلقي ميکنند. با اين وجود آنچه داراي اهميت است اين است که پس از بيست سال و در سالهاي92، 94 و96 مردم دوباره از اين گفتمان حمايت کردند و نشان دادند که گفتمان اصلاحات همچنان زنده و مطلوب جامعه است. به همين دليل اصلاحطلبان نبايد به هيچعنوان هويت خود را مخدوش کنند. در همين راستا رئيس دولت اصلاحات عنوان کردند اگر چهرههاي اصلاحطلب تاييد صلاحيت نشوند جريان اصلاحات ليست نخواهد داد. اين راهبرد هوشمندانه و منطقي است که جريان اصلاحات در انتخابات سال98 در پيش خواهد گرفت. نکته ديگر اينکه جريان اصلاحات بايد تلاش کند چهرههاي برجسته خود را به حضور در انتخابات دعوت کند و با اصرار کاري کند که آنها در انتخابات ثبت نام کند. از سوي ديگر اين افراد نيز بايد احتمال رد صلاحيت را در پرونده خود بپذيرند و از درج ردصلاحيت در پرونده خود ابايي نداشته باشند. برخي از شخصيتهاي جريان اصلاحات دچار نوعي تنزهطلبي شدهاند و به همين دليل حاضر نيستند موضوع ردصلاحيت در پرونده آنها درج شود. امروز جامعه قبول نميکند چهرههايي مانند دکتر معين و دکتر شامخي بهدليل عدم التزام به اسلام و قانون اساسي اجازه نداشته باشند که در انتخابات حاضر نشوند. مجلس چهارم با افرادي مانند آقاي ناطق نوري و روحاني بهدنبال اين بودند که شوراي نگهبان به جايي برسد که تنها به احراز عدم صلاحيت افراد برسد. بنده معتقدم چهرههاي برجسته جريان اصلاحات بايد در انتخابات حضور پيدا کنند و هرچه تعداد اين افراد بيشتر باشد به همان ميزان هزينه عدم تاييد صلاحيتهاي سختگيرانه بيشتر خواهد شد. در نتيجه اصلاحطلبان که امکان تاثيرگذاري در رويکرد تاييد صلاحيتها را ندارند بايد تا آنجا که امکان دارد هزينه را در سمت ديگر افزايش بدهند.
آيا اين احتمال وجود دارد که ديدگاه چهرههاي اصلاحطلب درباره حضور بدون قيد و شرط در انتخابات روي رويکردهاي نظارتي تاثيرگذار باشد؟ اگر رويکرد گذشته همچنان ادامه داشته باشد، احتمال حضور تندروها در مجلس وجود نخواهد داشت؟
برخي اصلاحطلبان مانند آقايان کرباسچي، نبوي و برخي اعضاي حزب اتحاد ملت همچنان براين باورند که جريان اصلاحات بايد رويکرد خود در انتخابات سال94 را در انتخابات98 نيز تکرار کند و در مناطقي که قرار است يک چهره تندرو وارد مجلس شود از يک چهره معتدل حمايت کند. بدون شک تکرار اين استراتژي بازي با شعور افکار عمومي جامعه است. در مقابل برخي اصلاحطلبان مانند آقاي تاجزاده، صفايي فراهاني و رمضانزاده براين باور هستند که رويکرد انتخاب بين بد و بدتر در جريان اصلاحات بايد از بين برود. جريان اصلاحات بايد همواره از هويت خود دفاع کند. هنگامي که برخي افراد که در انتخابات94 در ليست اصلاحطلبان قرار داشتهاند از لوايحي در مجلس دفاع ميکنند که مورد تاييد جريان اصلاحات نيست و در مقابل از لوايح مورد نظر اصلاحطلبان حمايت نميکنند چه ضرورتي دارد که دوباره مورد حمايت اصلاحطلبان قرار بگيرند. پيشبيني بنده اين است که در رويکرد شوراي نگهبان نسبت به گذشته تغييري ايجاد نخواهد شد.
موضع رئيس دولت اصلاحات درباره انتقاداتي که به جريان اصلاحات وارد ميکنند و همچنين چشم انداز آينده اين جريان چيست؟
ايشان بيش از همه چيز نگران وضعيت جامعه و آينده کشور هستند. نگراني ايشان زماني تشديد شد که ترامپ از برجام خارج شد و کشور در شرايط خطيري قرار گرفت. رئيس دولت اصلاحات بر اين باورند که مجلس نياز به افرادي توانمند و غيرکاسب دارد که دغدغه درد مردم و حل مشکلات آنها را داشته باشند. مجلس آينده بايد دو رويکرد مهم را در پيش بگيرد. نخست تلاش براي برگزاري چند رفراندوم در کشور که مردم سرنوشت برخي مناقشات داخلي را مشخص کنند و دوم تجديد نظر در برخي قوانين قانون اساسي که امروز به يک ضرورت غيرقابل انکار تبديل شده است.
آيا هدف جريان اصلاحات در انتخابات آينده تشکيل يک مجلس با اکثريت اصلاحطلب خواهد بود؟
بدون شک استراتژي اصلي اصلاحطلبان همين مساله خواهد بود. به همين دليل نيز حضور چهرههاي برجسته جريان اصلاحات در انتخابات ضروري است. آقاي روحاني در برخي مواضع اخير خود روي موضوع رفراندوم تاکيد ميکنند. اين در حالي است که مطرح کردن اين موضوع با هوشمندي صورت ميگيرد و يکي از ضروريات کشور است. جريان اصلاحات بايد روي نسل جديد و زنان سرمايهگذاري بيشتري داشته باشد. تجربه نشان داده هر جا زنان در صحنه حضور داشتهاند عملکرد موفقي از خود نشان دادهاند. به همين دليل نيز جريان اصلاحات بايد از ظرفيت زنان در انتخابات آينده استفاده کند.
آيا شخصيت محوري جريان اصلاحات در انتخابات سال98 همچنان آقاي عارف خواهند بود و يا اينکه اصلاحطلبان بهدنبال سرليستي چهره ديگري خواهند بود؟
بنده معتقدم اگر افرادي مانند آقاي موسوي لاري، معين، مرعشي و خانم مولاوردي وارد عرصه انتخابات شوند گزينههاي مناسبي براي اجماع اصلاحطلبان خواهند بود. با توجه به کاراکتر فردي آقاي عارف نميتوان شرايط رهبري اصلاحطلبان در مجلس را براي ايشان متصور بود. پيشبيني بنده اين است که آقاي عارف بهدليل اينکه تمايل دارند کانديداي رياست جمهوري سال1400باشند در انتخابات مجلس آينده حضور پيدا نخواهند کرد. اگر آقاي عارف از شهر يزد براي مجلس کانديدا شوند احتمال حضور ايشان در مجلس بسيار بالاست. با اين وجود شرايط تهران براي اصلاحطلبان بسيار پرريسک خواهد بود. شواهد و قرائن نشان ميدهد که اصولگرايان بهدنبال شرايطي هستند که با قدرت کامل در انتخابات تهران حضور پيدا کنند تا اتفاقي که در سال94 براي ليست اصلاحطلبان افتاد براي آنها بيفتد و با همه اعضاي ليست خود در مجلس حضور پيدا کنند. به همين دليل نيز رقابت اصلاحطلبان و اصولگرايان در انتخابات مجلس در تهران در اوج حساسيت خواهد بود و دو جريان تلاش خواهند کرد با قدرت کامل در اين رقابت به پيروزي دست پيدا کنند.
زمزمههايي مبني بر حضور افرادي مانند محمدباقر قاليباف در انتخابات مجلس شنيده ميشود. بهنظر شما حضور قاليباف در انتخابات مجلس به چه ميزان براي جريان اصولگرايي دستاورد مثبت به همراه خواهد داشت؟
واقعيت اين است که جريان اصولگرايي از رياست جمهوري آقاي قاليباف عبور کرده است. خود آقاي قاليباف نيز نسبت به اين مساله آگاهي دارد. در نتيجه آقاي قاليباف ترجيح ميدهد شانس خود را در انتخابات مجلس امتحان کند. به همين دليل نيز در اين راستا فعال خواهد شد. با اين وجود مساله اينجاست که آيا اصولگرايان روي ايشان اجماع خواهند کرد يا خير. امروز آقاي رئيسي با برگ مبارزه با فساد حمايت همهجانبه نهادهاي حاکميتي را پشت سر خود ميبيند. به همين دليل نيز اصولگرايان در مورد آقاي قاليباف سر يک دوراهي قرار گرفتهاند. بعيد بهنظر ميرسد اصولگرايان روي آقاي قاليباف براي تهران به جمعبندي برسند. اين در حالي است که اگر آقاي قاليباف از شهرهاي کوچکتر مانند مشهد کانديدا شوند شانس بيشتري براي حضور در مجلس دارند.
دیدگاه تان را بنویسید