دو قطبی خاتمی و احمدی نژاد در انتخابات؟
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
مهدی مطهرنیا طی یادداشتی با عنوان رئیس جمهور یا رئیسِ جمهور درباره انتخابات ۱۴۰۰ در آرمان ملی نوشت: انتخابات سال ۱۴۰۰ نه برای اصلاحطلبان بلکه برای کل نیروها و جبهههای سیاسی و در نتیجه برای کل نظام بسیار معنادار است. باید بر این نکته تاکید داشته باشیم که سیر تحولات موجود در منطقه و نظام بینالملل از شتاب بالایی برخوردار است و این شتاب بالا تا حدود زیادی میتواند بیان کننده تغییر و تحولات جدی در آینده نظام بینالملل، منطقه و سیاست داخلی باشد. از این رو آنچه که درباره آینده سخن میگوییم تنها در حد ممکنات است. همه گزینههایی که برای اصلاحطلبان مطرحند و افرادی که در جناح اصولگرا نیز مطرح میشوند، تنها میتوانند در قالب کاندیداهای ممکن سال ۱۴۰۰ مورد توجه قرار بگیرند، ولی آنچه که از ۱۴۰۰ به بعد رخ خواهد داد ابعاد موجود انتخابات در ۱۴۰۰ را بیشتر تحت تاثیر قرار میدهد تا ارادهای که هم اکنون به دنبال شکلدادن به انتخابات سال ۱۴۰۰ ارزیابی میشود. فلذا انتخابات اسفندماه سال ۹۸ نشان داد که انتخابات در ایران وارد یک مجرای جدیدی شده و دیگر مانند دهههای گذشته نمیتواند حرکت دهنده مردم به پای صندوقهای رای باشد.
حتی اگر یک دو قطبی بسیار شدید نه تنها بین ظریف، پزشکیان، سورنا ستاری یا جهرمی و شریعتمداری، دهقان و حتی قالیباف رخ دهد. حتی دوگانه رئیس دولت اصلاحات-احمدینژاد هم نمیتواند دو قطبی پدید آورد. چراکه مردم هماکنون زمزمههای بسیار موثری را در جامعه مطرح میکنند که هر دوی اینها در یک قطببندی معنادار برای شکل دادن به امر انتخابات و به پای صندوق کشیدن مردم مفروض و از سوی دیگر زمینههای ایجاد فضایی را بهوجود میآورند که رئیسجمهوری انتخاب شود با وعدههای بسیار فراوان ولی با اختیارات کم که نمیتواند به آن وعدهها جامه عمل بپوشاند. چرا که کسانی مانند حسن روحانی، محمود احمدینژاد، رئیس دولت اصلاحات و آیتا... هاشمی رفسنجانی توان این معنا را در خود نداشتند و نتوانستند به وعدههای خود جامه عمل پوشانند؛ لذا این مساله را باید در نظر گرفت که در وضعیت کنونی جامعه ملی نسبت به انتخابات و قدرت شخص رئیسجمهور برای ایجاد تحول و تغییر متکی بر شعارهایی که مطرح میکند، دیگر امیدی ندارد. فلذا آنچه که برای مردم بیشتر اهمیت دارد نه اصلاحطلب و اصولگرا، بلکه وارد شدن به یک منطق معنادار در جهت مشخص شدن جایگاه رئیسجمهور است. فردی که با رای مردم به سر کار میآید ولی به محض روی کار آمدن به وعدههای خود دقیق عمل نمیکند. به گونهای که نهادهای بیرون مسلط و چیره بر این منطق وارد عمل میشوند. با این اوصاف باید گفت: آنچه بیشتر برای اصلاحطلبان و اصولگرایان از هماکنون باید مطرح باشد، شکلدهی به منطقی است که در آن جایگاه رئیس جمهوری و نقش او در ایجاد تحول و تغییر مشخص شود. حداقل آن است که با روی کار آمدن اصولگرایان هزینههای مردم در بعد از انتخابات کاهش مییابد. اینکه چه کسی رئیسجمهور باشد تفاوت چندانی ندارد، مهم آن است که رئیسجمهور کجا قرار دارد و تا چهاندازه میتواند در ایجاد تغییر و تحول در جامعه ملی به سوی آنچه که مردم میخواهند گام بردارد.
دیدگاه تان را بنویسید