ایران و تجزیه خاورمیانه
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
مهدی مطهرنیا: رئیسجمهور در نشستی خبری به مناسبت سالگرد انتخابات ریاستجمهوری 24خرداد ماه92 در پاسخ به سوالی پیرامون موضع جمهوری اسلامی ایران در قبال طرح تجزیه کشورهای منطقه گفت: «تغییر جغرافیای سیاسی منطقه به ضرر همه است. ما باید از وحدت و انسجام کشورهای منطقه حفاظت کنیم و هر تجزیه مساوی با ادامه درگیریها و جنگهای داخلی جدید است.» تغییر جغرافیای سیاسی اگرچه خود انعکاسی از تغییر و تحولات پیشرانهای متفاوتی است اما خود در مرحله بعدی میتواند بهعنوان یک پیشران موثر اجتماعی، سیاسی، اکولوژیکی یا زیستمحیطی از منظر سیاسی بر تحولات بعد از خود تاثیری بسزا بر جای بگذارد. آنچه هماکنون در خاورمیانه میگذرد تابش سیگنالهای متفاوتی از سناریوهای مختلف قدرتهای بزرگ جهانی برای اداره منطقه در محیط عمل خویش و در راستای منافع و اهداف تعیینشده در ساخت نظم نوین جهان است. سناریوی مطلوب آمریکاییها تجزیه منطقه نیست، اما آنها تسلط بر نوهارتلند یعنی فلات ایران و خلیجفارس را در دستور کار قرار دادهاند تا بتوانند هارتلند علیا یا هارتلند هدف یعنی تبت را کنترل کرده و از این طریق کمربند امنیتی جهان را به نفع خود دگرگون کنند.
آنچه هماکنون مدنظر است هارتلند بزرگ است. هارتلند بزرگ سه بخش عمده دارد؛ هارتلند نو (خاورمیانه)، نوهارتلند (خلیجفارس) و هارتلند علیا (تبت). در میان هارتلند بزرگ آنچه برای آمریکا اهمیت جدی دارد، اولویت استراتژیک نوهارتلند و اولویت استراتژیک هارتلند علیاست. لذا آمریکا بر آن است که بتواند نوهارتلند و هارتلند علیا را از آن خود کند. آمریکاییها بهخوبی واقفند که تسلط بر هارتلند بزرگ و سه بخش عمده آن میتواند قدرت افزونتری به آنها بخشد ولی اگر قرار باشد با هزینههای کمتری نظم آینده جهانی را به نفع خود رقم بزنند، بر آن خواهند شد که خاورمیانه عربی یا از هارتلند بزرگ، هارتلند نو را در ارتباط با تحولات بعدی به معامله بگذارند. به همین خاطر کشورهای عربی نگران نظم آینده نوین جهانی در چارچوب حل پرونده هستهای ایران هستند. اگر قرار باشد آمریکا بر سر نوهارتلند یعنی خلیجفارس و فلات ایران با قدرتهای بزرگ جهانی بهویژه اروپا به معامله بنشیند، زمینههای پیادهشدن سناریوی نیمهمطلوب خود یعنی تجزیه برخی از کشورهای هارتلند نو یا خاورمیانه را با اتحادیه اروپا همسان به پیش خواهد برد تا در نتیجه آن بتواند اولویت استراتژیک خود
را حفظ کند. این قضایایی است که از منظر منطقهای خطرناک بهنظر میرسد. چراکه اساسا تجزیه منطقه، زمینه تقسیمبندی مناطق نفوذ قدرت بین قدرتهای بزرگ جهانی و ابرقدرت بازمانده در قالب ایالات متحده آمریکا از جنگهای سرد را دنبال خواهد کرد. بارها بر این تاکید شده است که 1+5 بیانکننده یک تفسیر سیاسی یعنی پنج قدرت بزرگ جهانی بهعلاوه ایالات متحده آمریکاست. این 1+5 در واقع نظم نیمهمطلوب آمریکاییها برای آینده جهان را ترسیم میکند؛ یعنی دنیای تک- چندقطبی. تک آن ارجاع به آمریکا بهعنوان ابرقدرت باقی مانده از تاریخ روابط قدرت در نظام بینالملل میدهد و 5 قدرت بزرگ در واقع کشورهایی هستند که در محیط تک- چندقطبی در عین داشتن قدرت معنادار و منافع مشخص، مدیریت امنیت جهانی توسط ابرقدرت را پذیرا باشند. در اینجاست که 1+5 وجه سیاسی به خود میگیرد. آنچه مطلوب ایران است داشتن یک استقلال به معنای حقیقی کلمه در بافت موقعیتی ناشی از تغییر و تحول نظام بینالملل است و ایران باید سیاستهای بینالمللی و پس از آن سیاست خارجی خود را در قالب محتواسازیهای جدید ناشی از بافت کنونی نظام بینالملل قرار بدهد. سناریوی مطلوب ایران نیز مانند
آمریکاییها عدم تجزیه کشورهای منطقه در هارتلند نو و حتی هارتلند بزرگ است اما در عین حال باید به طراحی سناریوهای ممکن محتمل و مطلوب آینده نیز توجه داشته باشد.
* استاد دانشگاه
دیدگاه تان را بنویسید