در برنامه سوفیا مطرح شد؛
حکیمی عدالتپژوه بود نه عدالت طلب/ یک آرمانخواه سرخورده
حجت الاسلام رضا غلامی در برنامه رادیویی سوفیا گفت: مرحوم حکیمی مجسمه عدالت و الگو نیست چون کسی می تواند الگو باشد که نه فقط در نظر بلکه در عمل الگو و ایده داشته باشد و قدمی برداشته باشد.
به گزارش خبرگزاری مهر، برنامه رادیویی سوفیا در برنامه شب گذشته خود سه شنبه (بیستم مهرماه) به سراغ بررسی آرای علامه حکیمی رفت.
میهمانان این برنامه که عنوان آن «مکتب تفکیک: از دیروز تا امروز (بررسی آرای علامه محمدرضا حکیمی)» نام داشت حجت الاسلام رضا غلامی رئیس مرکز پژوهش های علوم انسانی اسلامی صدرا، علی پورمحمدی استاد درس خارج حوزه علمیه و جواد استادی پژوهشگر مطالعات فرهنگی و اجتماعی بودند.
در ابتدای برنامه محمد جواد ادبی، مجری برنامه خطاب به غلامی پرسید استاد حکیمی شخصیت خاصی داشت که هم با شهید مطهری در ارتباط بود و هم با دکتر شریعتی. در عین حال با دیدگاه های متفاوت خود به مکتب تفکیک پرداخته است و جریان خلوص در دین پیش ببرد. کمی درباره فضای شخصیتی ایشان بگویید.
پورمحمدی گفت: اقای حکیمی یکی از شخصیت های نادر دوران ماست. من برای معرفی ایشان سه ساحت در نظر گرفتم؛ یکی ساحت تاریخی ایشان چون یکی از نویسندگان پرحماسه مبارز است بنابراین برای نهضت امام خمینی (ره) یک شخصیت تاثیرگذار به شمار میآید به بیان دیگر یک نویسنده مبارز و آرمانخواه هستند. ساحت دیگر، ساحت یم متفکر معاصر است که نگاه خاصی به معارف اسلامی دارد و از آن به عنوان مکتبی تعبیر میشود.ایشان در بازخوانی مکتب تفکیک خیلی موفق بود. ساحت سوم هم، زندگی و مدل زیست ایشان است. مدل زیست ایشان بسیار ارزشمند است چون زندگی ساده و بی شعار و زاهدانه داشت بسیاری از همگنان و هم دوره ای های ایشان طندگی متفاوتی با ایشان داشتند و دارند.
غلامی در ابتدا با اشاره به اینکه برای حکیمی ارزش زیادی قائل هستم و فضیلت های او را هیچگاه انکار نکردم گفت: نقد بنده به دو زاویه از نظرات ایشان است؛ ۱- عدالت طلبی ۲- مکتب تفکیک وگرنه قبول دارم که ایشانصاحب تألیفات بسیاری هستند و خدمات بسیاری داشتند. در خیلی عرصه های علمی اشراف داشتند منتها هر شخصیت نقاط قوت و ضعفی دارد.
سپس استادی گفت: یک نکته ای که اکثر موافقان و مخالفان آقای حکیمی فراموش میکنند اینکه نظریه محمدرضا حکیمی حاصل یک منظومه فکری و حاصل اندیشه سه برادر است. در این منظومه «الحیات» موثرترین خروجی است.
در ادامه پورمحمدی به تعریف مکتب تفکیک پرداخت و گفت: اصطلاح تفکیک یعنی تفکیک میان معارف وحیانی با عقل بشری. براساس این مکتب معارف وحیانی را نباید با دستاورد عقل بشری که از آن به عنوان فلسفه تعبیر میکنیم فهم کنیم به بیان دیگر برای فهم معارف دین و اهل بیت نیازی به فلسفه و عقل یونانی نداریم چون دین اسلام دستگاه فکری مستقل است و معارفی دارد که برای فهم معارف وحیانی باید به خود وحی مراجعه کنیم. بین دین و فلسفه باید تفکیک قائل شویم. به بیان دیگر بر اساس ادعای تفکیکی ها وحی را آنچنان که آمده بفهمیم نه اینکه ذیل تفکر بشری بیاوریم. تعبیر «عقل خودبنیاد دینی» هم که اینها استفاده می کنند یعنی عقل داریم و و چون عقل خودکفاست و می تواند تکافوی سوالات را انجام دهد. براین اساس ما باید به جای فلسفه یونان سراغ خود دین و معارف بفهمیم.
در ادامه این بحث غلامی توضیح داد: معرفت ناب و خالصی که مرحوم حکیمی از آن می گفتند فقط نزد معصوم است و ما را به سنت محدود می کند. قرآنی که خدا به عنوان معجزه خاتم معرفی کرده است قرآنی نیست که قابل تدبر و تعقل نباشد و به جز معصوم کسی آن را نمی فهمد. اما اینکه قرآنی که فقط معصوم آن را بفهمد با حکمت الهی در تعارض است. چون از همه خواسته شده که در قرآن تدبر کنند. سوال دیگر من این است که عقل خود بنیادی که از آن حرف میزنند کجاست چون عقل باید در یک دستگاه به ما کمک کند این عقلی که تفکیکی ها می گویند در کجا قرار است به ما کمک کند چون فلسفه دستگاهی است که عقل در آن به بنیادی ترین سوالات پاسخ دهید.اینکه در تاریخ فلسفه آرایی آمده که آنها را قبول نداریم به این معنا نیست که کل دستگاه و فواید را کنار بگذاریم و بعد درباره دستگاهی حرف بزنیم که متودولوژی آن مشخص نیست. اینکه از تفکر دیگران استفاده کرده باشیم عیب و ایراد نیست. ما علمایی داریم که بخش عمده اش از تعالیم انبیاء است مثل ملاصدار. ضمن اینکه اسلام هم ابایی ندارد از شکل های مختلف تفکر بشری استفاده کند. خلاصه اینکه عقل خود بنیادینی تفکیکی ها در قامت هیچ دستگاه فکری ظهور نکرده است و این طرز تفکر دسترسی به دین در دوران غیبت را محدود میکند و خوب است تفکیکی ها به آن پاسخ دهند.
استادی در پاسخ به نظرات غلامی گفت: برخلاف نظر آقای غلامی که معتقدند تفکیکی ها دبنال جامعه سازی نیستند من معتقدم مکتب تفکیک دنبال جامعه سازی و دنبال رساندن انسان به کمال است. آقای حکیمی معتقدند نظام اندیشه سمساری نیست، داروخانه است. ایشان درباره فلسفه هم معتقدند فلسفه تا حدی انسان را میتواند به کمال می رساند و بعد از آن عرفان و در نهایت آیات و روایات است که می تواند ما را به کمال برساند. مکتب تفکیک از عقل درون دینی حرف می زند چون معتقد است آیات و روایات بر عقل سوار است
در اینجا ادبی مجری برنامه گفت: مرحوم حکیمی معتقد بودند اگر به مردم عادی امکان دهید مثل ما فکر می کنند.
پورمحمدی گفت: یکی از اتفاقات جامعه مدرن تنوع دیدگاه اندیشه ای است. ما باید از رویکرد تفکیک استقبال کنیم و سخنانشان را بشنویم. چون در جامعه مدرن و متنوع مذاقها گوناگون است؛ ضمن اینکه نه تفکیک و نه فلسفه هیچکدام جای کسی را تنگ نمیکند. و هرکدام یکسری محصول فکری داشتند به عنوان مثال تفکیک باعث شد معاد جسمانی دوباره بازخوانی شود. ما «عقل» داریم نه عقل یونانی. خدا عقل داده که از آن استفاده کنم مثل چشم که به ما داده شده تا از آن استفاده کنیم. عقل خاصیتش رهایی است ولی در مکتب تفکیک عقل از خاصیت خودش می انفتد چون آن را محدود می کند و محدود شدن در عقل یعنی نفی آن. خاصیت عقل در موضوع و محتوا محدودیتی ندارد. تفکیکی ها مفهوم سازی و عبارت پردازی می کنند. عقل است اگر عقل است محدودیتی ندارد.
رئیس مرکز پژوهش های علوم انسانی اسلامی صدرا سپس ادامه داد: مکتب تفکیک با موانع نمی تواند جامعه سازی کند و ایده ای هم برای جامعه سازی ندارد. جامعه خالصی که تفکیکی ها از آن میگویند جز با حضور معصوم ممکن نیست. استفاده از وحی چگونه است؟ اگر فهم عمیق و خالص چه مکانیزمی دارد؟ ضمن اینکه ما باید توجه داشته باشیم که فلسفه اسلامی، فلاسفه آرای مسلمان نیست یک دستگاه فکری است. علاوه بر این فلسفه اسلامی عقل یونانی هم نیست. عقل بشری فطرت بنیان و آزاد است. سوال ما از تفکیکی ها این است که عقل خود بنیادی که از آن صحبت می کنند کجاست؟ فقه با کلام ارتباط دارد نمی تواند بین زمین و آسمان باشد باید پایه و اساسی باشد. فقه ما بدون فلسفه و کلام توفیقی ندارد. روایات زیادی درباره سوالات انسان، پاسخ دارند. اما واقعیت این است فهم اعماق این روایات بدون فلسفه امکانپذیر نیست. خدمتی که عرفان به برخی فهم آیات بی نظیر است. مثل نظر ملاصدرا درباره آیت الکرسی.
پژوهشگر مطالعات فرهنگی و اجتماعی سپس توضیح داد: توجه داشته باشید که آقای حکیمی در سال ۱۳۳۸ به خاطر عقاید تفکیکی ممنوع المنبر می شوند چون از مسئله انقلاب صحبت می کنند پس بحث جامعه شناسی داشته اند برخلاف گفته آقای غلامی. متاسفانه مجموعه الحیات اغلب نادیده گرفته می شود عقل خود بنیاد را عقل قابل اعتماد معرفی می کند. تمام تلاشش برای ایجاد یک نظام معرفتی کرده است و جامعه معاصر و نیازهای انسان را شناخته است ولی دستگاه ها باید از این منبع استفاده کنند برای آمدن به زندگی انسان.
پورمحمدی سپس بیان کرد: ادعاهای تفکیک کلی است. اگر فلسفه و عقل ورزی را بگیرید ممکن است امروز و فردا به مشکل برنخورید. اما مجموع متفکران اندیشیدند که امور عقل به دست ما رسیده یعنی عقل و فلسفه پشتوانه زندگی های ماست.
غلامی هم ادامه داد: عقل کلی که از آن صحبت می شود فلسفه است. وقتی از فلسفه صحبت می کنیم مرادمان عقل کلی است چون با برهان صحبت می کند و برهان کاملاً معتقد به قرآن است. قرآن برهان را به ما برای تعقل معرفی می کند. من منکر زحمات حکیمی درباره انقلاب و عدالت نشدم و حتی ایشان را جزو عدالت پژوهان می دانم اما وقتی از ایشان مجسمه عدالت طلبی صحبت می شود نقد دارم. ایشان عدالت پژوه است اما عدالت طلب و عدالت گرا نبود. چون ایده ای برای پیاده کردن عدالت در جامعه اسلامی نداشت و ایده شان عملی نمی شد. من در نظریات ایشان عقلا نیت حاکم بر الهیات را پیدا نمی کنم و روشمندی و زنجیره دانش نظری هم ندارد. ایشان نظریه منسجمی و مدل درباره عدالت ارائه نداده است و انقلاب را به عدالت گریزی متهم می کند.من هم به مباحث نظری و هم به مباحث عملی مرحوم حکیمی نقد دارم. با صرف مباحث نظری عدالت محقق نمی شود.علاوه برای ها ایشان بانظریات معاصر و خارجی در حوزه عدالت طلبی آشنایی نداشتند. بنابراین مرحوم حکیمی مجسمه عدالت و الگو نیست چون کسی می تواند الگو باشد که نه فقط در نظر بلکه در عمل الگو و ایده داشته باشد و قدمی برداشته باشد.
پورمحمدی در پایان گفت: در مسئله عدالت باید عینی تر بپردازیم. مرحوم حکیمی مبارز آرمانخواه بود و آرمانش عدالت بود. ایده اش برای عقل هم جمهوری اسلامی بود و همراه با امام به این ایده لباس تحقق پوشیدند. آقای حکیمی را آنچنان که بود باید بفهمیم. حکیمی یک مبارز و عدالتخواه بود. بعد از انقلاب هم باز می نویسد و الحیات را می نویسد. به عقیده من او یک آرمانخواه سرخورده است. من نمیدانم می توانست کار دیگری بکند یا نه. حکیمی وقتی فقر را دید متوجه شد آرمانش محقق نشده است.
غلامی در پایان برنامه اشاره کرد که ما حکیمی متقدم و متأخر داریم و سپس هرکدام اینها را بررسی کرد.
استادی اما پاسخ داد به عقیده من، حکیمی قبل انقلاب با حکیمی بعد انقلاب فرقی ندارد و او آنچه که میاندیشید را زیست.
دیدگاه تان را بنویسید