هوش اجتماعی در مقابل هوش هیجانی !چگونه تمایز این دو در رهبری به شما کمک میکند؟
هوش
بر اساس مقالهی روانشناسی امروز (psychology Today)، هوش عبارت است از مفهومی که تواناییهای حل مسئله، ادراکات سهبعدی و اکتساب زبان را در بر میگیرد.
انجمن روانشناسی آمریکا (APA) شرح میدهد که ضریب هوشی درمورد نحوهی عملکرد عالی مغز انسان است که اغلب با آزمونهای IQ و با هدف سنجش ضریب هوشی انسان اندازهگیری میشود. هوشی که با تستهای IQ اندازهگیری میشود، تماموکمال نیست. صرفنظر از تعداد زبانهایی که میآموزید و صحبت میکنید، میزان اطلاعاتی که به یاد میسپارید و حتی اینکه تا چه اندازه میتوانید بهخوبی از پس مسائل ریاضی بربیایید، هوش معیار پیچیدهتری است. شوربختانه، ضریب هوشی و مهارتهای فنی شما را فقط تا این نقطه میرسانند و پیشتر نمیبرند.
طبق آنچه در مقالهی اخیر شرکت سریع (Fast Company) در این مورد که «چرا سرمایهگذاران ریسکپذیر به یکی از انواع هوش توجه میکنند؟ به دلیل عوامل نوآوری»، آمدهاست، ۲ نوع هوشی که در تست iq اندازهگیری نمیشوند، برای موفقیت در سطوح رهبری در کسبوکارها و حتی نوآوری بسیار مهماند.
این ۲ نوع هوش عبارتاند از:
۱. هوش هیجانی (EQ)؛
۲. هوش اجتماعی (SQ).
هوش اجتماعی
روانشناسی امروز اینطور بیان میکند که هوش اجتماعی «... از کسب تجربه با افراد و یادگیری از موفقیتها و شکستها در محیطهای اجتماعی حاصل میشود.» عموما به آن «درایت»، «عقل سلیم» و «هوش محیطی» میگویند.
این مجله ویژگیهای مهم افرادی را که SQ بالایی دارند، اینگونه شرح میدهد:
۱. آنان میتوانند با طیف گستردهای از اشخاص گفتوگو کنند و با کلمات مناسب و خیلی زیرکانه با آنان ارتباط کلامی برقرار کنند؛ (به این ویژگی «مهارتهای بیان اجتماعی» نیز میگویند.)
۲. آنان در آموختن نحوهی ایفای نقشهای مختلف اجتماعی ماهرند و در قوانین غیررسمی بازی، که آیین تعامل اجتماعی هستند، تبحر دارند؛
۳. همه میدانند که آنان شنوندگان خوبی هستند؛
۴. آنان علل شکلگیری شخصیت افراد را بر اساس گفتار و رفتارشان به طور مؤثری ارزیابی میکنند.
۵. آنان نهتنها میدانند که چگونه باید بیاموزند که نقشهای اجتماعی مختلف را ایفا کنند، بلکه با بهکارگیری این مهارتها با انواع گوناگون شخصیتها احساس راحتی میکنند.
۶. آنان از تأثیری که بر مردم گذاشته و آنچه از خودشان در ذهن افراد به تصویر کشیدهاند، بهخوبی محافظت میکنند. این دشوارترین مهارت است، زیرا مستلزم «... برقراری تعادلی ظریف بین مدیریت و کنترل تصویری که به دیگران نشان میدهند، منطقی بودن اعتبارشان و اجازه دادن به دیگران برای دیدن خود واقعیشان است».
هوش هیجانی
روانشناسی امروز توضیح میدهد که هوش هیجانی، بر خلاف هوش اجتماعی، «... توانایی شناسایی و مدیریت احساسات خود و دیگران» است.
در تست هوش هیجانی ۳ قابلیت زیر سنجیده می شود:
۱. آگاهی عاطفی؛
۲. بهکارگیری احساسات در فرایندهایی مانند حل مسئله و تفکر؛
۳. مدیریت احساسات، که به طور ضمنی یعنی طرفین قادرند احساسات خود و دیگران را کنترل کنند.
در واقع، امروزه هوش هیجانی در حال ورود به معیارهای ارزیابی سرمایهگذاران ریسکپذیر است. مقالهی شرکت سریع بهتازگی با ۸ سرمایهگذار ریسکپذیر (VC) درمورد ۵ پرسشی که با بنیانگذاران استارتآپها مطرح میشوند، مصاحبه کردهاست.
این پرسشها عبارتاند از:
۱. هر چند وقت یک بار آنها با دیگران مشورت میکنند؟
۲. چگونه آنها الهامبخش و مشوق دیگران هستند؟
۳. چگونه آنها از پس سؤالات دشوار برمیآیند؟
۴. آیا آنها میتوانند بدون اینکه تمرکزشان را از دست بدهند، منعطف بمانند؟
۵. چه نوع تیمی را آنها جمع کردهاند؟
هدف از طرح این پرسشهای مرتبط با هوش هیجانی این است که دریابیم چگونه بنیانگذاران بالقوه احساسات را در محیطهای پرجنبوجوش شبیه به فضای داخل زودپز (pressure-cooker) و فضاهای همیشه متغیر و بیثبات کنترل میکنند؛ بنابراین، VCها بیشتر مایلاند روی کسانی سرمایهگذاری کنند که ظرفیت برقراری، حفظ و گسترش روابط بلندمدت را دارند.
به یاد سپردن این مهارتها به شما کمک میکند تا برای تطبیق تیم و حتی سازمان کلی خودتان با دنیای پرجنبوجوش VUCA تلاش کنید.
(VUCA مخفف کلماتِ volatility: نوسانی، uncertainty: غیرقطعی، complexity: پیچیده و ambiguity: مبهم است.)
به مجموع این ۲ نوع هوش ESI گفته میشود
وقتی EQ و IQ با هم ترکیب میشوند، ESI (هوش عاطفی-اجتماعی) را تشکیل میدهند. ESI شایستگیهایی دارد که «... با خودآگاهی، خودمدیریتی و مدیریت روابط در ارتباطاند و افراد را قادر میسازند که در تعاملات اجتماعی احساسات خود و دیگران را درک و مدیریت کنند».
این ترکیب چه معنایی دارد؟ به یاد آورید که گفتیم مهارتهای فنی و ضریب هوشی (IQ) بهتنهایی برای اینکه تشخیص دهیم کسی بهترین رهبر خواهد بود یا خیر، کافی نیست؛ البته ممکن است عدهای آرزو کنند که ای کاش اینطور باشد!
شایستگیهای ESI، به جای IQ و مهارتهای فنی، مسئول شکاف میان عملکرد رهبرانی هستند که نسبت به آنهایی که رهبران متوسطی بیش نیستند، عالی به نظر میرسند. خوشبختانه، در حالی که IQ اغلب در اوایل زندگی مشخص میشود، شایستگیهای ESI را میتوان در طول زمان آموخت و بهبود بخشید.
پس EQ و SQ چه تفاوتهایی با هم دارند؟
هر ۲ مجموعهمهارت برای پذیرش نوآوری حیاتی هستند؛ اما چه زمانی از هوش هیجانی و چه زمانی از هوش اجتماعی استفاده میکنیم؟
ویل چو (Will Chou) آن را به شرح زیر تجزیه میکند:
هوش اجتماعی بیشتر به آینده مربوط میشود و برای این شکل گرفت که مردم بتوانند زنده بماننند. هوش اجتماعی درمورد یافتن بهترین راه برای افراد است که بتوانند با یکدیگر کنار بیایند و با نتیجهای مطلوب موقعیت موردنظر را ترک کنند.
حتی اگر شرایط مندرج در قرارداد را داشتهباشید، اگر بهرهای از هوش اجتماعی نبردهباشید، ممکن است روابطتان تیرهوتار و خراب شوند و فرصتها را از دست بدهید. همان قدر که دوست دارید هنگام بازخورد دادن به کسی رکوپوستکنده صحبت کنید، کلماتتان را نیز ویرایش کنید تا بتوانید سازنده انتقاد کنید و حرف احمقانهای نزنید.
در مقابل، هوش هیجانی بیشتر به زمان حال مربوط میشود و بنابراین ارتباط نزدیکتری با عواطف و احساسات دارد. از روی حالت چهرهی طرف مقابل (با چهرهخوانی) میتوانید دریابید که قبل از رفتن به مصاحبهی شغلی خوشحال است یا عصبی یا خجالتی، زیرا پیش میآید که وسط یک مهمانی گوشهگیر باشد.
چگونه این مقوله در نوآوری برای رشد به کار گرفته میشود؟
EQ و SQ به همراه IQ شما کلیدی هستند برای استفاده از مفاهیم و چارچوبهای برنامهی نوآوری برای رشد که هدفشان بهرهبرداری از راهبردیترین دارایی شما، یعنی «نبوغ انسانی» است. اگر بدانید چگونه با آنها ارتباط برقرار کنید و آنها را در تمام اهداف استراتژیک خود جای دهید، میتوانید بیشترین بهره را از تیمتان ببرید.
دیدگاه تان را بنویسید