آن كه «خبر» شد و خبري كه از او باز آمد
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
هادي خانيكي- يكم: عادت فرهنگي ما اين است كه «آن را كه خبر شد، خبري باز نيامد»، اما اين روزها خبري در عالم روزنامهنگاري پيچيد كه خبرساز آن در قامتي بلند به ميان آمد. حسين قندي روزنامهنگار خندان و خوشزبان و خوشاخلاق ما در كانون عواطف و گفتوگوهاي روزنامهنگارانه جا گرفت و مرگ او تيتر اول اين جامعه شبكهاي و شبكه اجتماعي شد. «شگفتي» و «قدرت در برگيري» مهمترين ارزشهاي اين خبرند. كسي كه از چند سال پيش گرفتار رنج بيحافظگي شد و به جاي تكاپو در تحريريههاي مطبوعات و كلاسهاي درس در كنج خانه و بستر بيماري نشست، چند هفته پيش از هوش نيز برفت و در نهايت پنجشنبه جان به جانآفرين وانهاد.
به راستي از آن فرو شدن در وادي فراموشي تا اين برآمدن به ذهن و زبان روزنامهنگاران چه راهي طي شد و راز آن در چيست؟! چرا حافظه روزنامهنگاري او را در اين روزها به ياد آورد؟ به نظر ميرسد مساله را بايد فراتر از خبر ديد. پديده مقولهاي ارتباطي است، گويي در دنياي جديد ارتباطات هر پديدهاي نه به آساني هضم ميشود و نه به اجبار شكل ميگيرد. بايد راز و رمز برآمدن و دربرگيرندگي را در روابط اجتماعي و حرفهاي و زندگي شبكهاي جستوجو كرد. چيزي كه قندي و شاگردان و دوستدارانش از آن برخوردار بودند.
دوم: قندي به سبب داشتن مهارت پل زدن ميان «فن روزنامهنگاري» و دانش آن، شبكهاي از روزنامهنگاران جوان و دانشجويان پردغدغه را به خود پيوند داد كه در فراز وفرود ايام نهتنها او را از ياد نبردند، بلكه شعاعهاي علاقهمندي خود و وفاداري به وي را به گسترههايي فراتر از اين چند سال كشاندند. قندي خود از حافظه و هوش رفته بود اما در حافظه و هوش جوانان روزنامهنگار و كنشگران جامعه شبكهاي و مجازي در اين روزها مستمر زنده ميشد و ريشه ميكرد و شاخ و برگ مييافت. داستان روزنامهنگاران و روزنامهنگاري او چنين سرشت و بافت و ساختي دارد.
روزنامهنگاران در پي كسب هويتند و هر چيز را مناسب با ساخته شدن اين هويت خويش برميكشند و خود را در آن آينه ميبينند. قندي از جنس روزنامهنگاري و از قبيله روزنامهنگاران بود. اهالي مطبوعات چه آنان كه با او بودند و او را ديده بودند و چه آنان كه او را در اين سالها نديده بودند با وجود هر تفاوتي كه در شيوههاي حرفهاي يا دانش روزنامهنگاري با او داشتند او را هميشه از خود ميدانستند و خود را همواره در كنار او ميديدند و به همين سبب قندي را بخشي از سند هويت خويش ميدانستند؛ هويتي كه متاسفانه گاه ناديده گرفته ميشود و روزنامهنگاران را به رنج تنگناهاي گوناگون گرفتار ميكند و منزلت، قدرت و معيشت آنان را به مخاطره مياندازد.
سوم: قندي امروز در قطعه «نامآوران» بهشت زهرا به خاك سپرده ميشود. ميتوان حال و روز روزنامهنگاران را از سينه تاريخ هم در اين قطعه بازخواند. روزي را به خاطر ميآورم از سالهاي نه چندان دور كه «مهران قاسمي» روزنامهنگار جوان و پرتوان در آستانه ٣٠ سالگي در سال ٨٦ از دنيا رفت و دستاندركاران جامعه مطبوعات و اصلاحات نتوانستند براي دفن جايي در قطعه هنرمندان دست و پا كنند كه در زبان بروكراسي كه البته كمي هم سياست در آن روزهاي سخت، روزنامهنگاران در اعداد اهل هنر به حساب نميآمدند. با همت و پيگيري بيامان احمد بورقاني قطعه ديگري از بهشت زهرا نام «نامآوران» به خود گرفت و مهران در آن قطعه به خاك سپرده شد.
هفته بعد آن احمد بورقاني دومين روزنامهنگاري شد كه همان جا در كنار او آرام گرفت و پس از آن روزنامهنگاران در شمار ديگر نامآوران كشور جايي آبرومندانه براي مردن يافتند. قندي امروز ميهمان اين خاك است كه از نعمت وفاداري و حقشناسي شاگردان و دوستدارانش برخوردار شده. پيش از او روزنامهنگاران بزرگي از همنسلانش چون دريايي و پرتوي به رغم مرگهايي نظير او در سكوت و كم خبري رفتند و از اين نعمت چنان كه بايد برخوردار نشدند. مرگ قندي تاملاتي بسيار ميخواهد. در مرگ روزنامهنگاران، به آنها سخت و پردامنه انديشيدن ارزنده است اما ارزندهتر از آن انديشيدن به آنان در زندگي و در رويارويي با تنگناهاي معنوي و مادي قدري هم بايد به فكر روزنامهنگاران توانا و پر دغدغهاي باشيم كه چنان كه بايد جا، مكان و امكاني درخور انعكاس درسها و دانستهها و تجربههاي خويش ندارند.
چو بر گورم بخواهي بوسه دادن
رخم را بوسه ده كاكنون همانيم
منبع: روزنامه اعتماد
دیدگاه تان را بنویسید