قاتل دختر دانشجو در یک قدمی چوبه دار
عامل قتل دختر دانشجو که جسد مقتول را به آتش کشیده بود، با تأیید حکم قصاص از سوی دیوان عالی کشور به چوبه دار نزدیک شد.
این مرد متهم است دو سال قبل در جریان درگیری بهخاطر 500 هزار تومان دختری دانشجو را به قتل رسانده است. این پرونده با شکایت پدر دختر به جریان افتاد. او به مأموران گفت دخترش از خانه خارج شده و دیگر برنگشته است.
این مرد گفت: دخترم طبق معمول هرروز برای رفتن به دانشگاه از خانه خارج شد. او سوار ماشین شد و رفت اگر قرار بود دیر بیاید، حتما به ما خبر میداد اما تماسی با ما نداشت و هرچه به تلفنش هم زنگ میزنیم، خاموش است. من فکر میکنم برای دخترم اتفاقی افتاده است. زمانیکه مأموران تحقیقات خود را آغاز کردند، با توجه به اینکه تلفن آیدا خاموش بود، مطمئن شدند اتفاقی رخ داده است. آنها شماره پلاک ماشین آیدا و سایر اطلاعات را از پدر وی گرفتند و تحقیقات خود را آغاز کردند اما اثری از آیدا و خودروی او نبود. پلیس متوجه شد آیدا با پسری به نام هومن قرار داشت.
پرینت مکالمات او نیز این موضوع را تأیید میکرد. وقتی مأموران هومن را مورد پرسش قرار دادند، او از سرنوشت آیدا اظهار بیاطلاعی کرد و گفت: من او را دیدم، برای گرفتن پول آمده بود اما بعد رفت و دیگر از او خبری ندارم من ارتباط خاصی با او نداشتم. چند روز بعد پلیس ماشین آیدا را درحالیکه بخشی از آن سوخته بود، پیدا کرد. بهاینترتیب مأموران تقریبا مطمئن شدند باید دنبال جسد آیدا بگردند. مدتی بعد جسدی سوخته در خارج از تهران پیدا شد که به نظر میرسید متعلق به آیداست. جسد کاملا سوخته و قابل شناسایی نبود اما با توجه به وسایلی که از جسد باقی مانده بود، برای مأموران محرز شد جنازه متعلق به آیداست. با انجام آزمایش دیانای از خانواده آیدا هویت جسد مورد تأیید قرار گرفت.
در ادامه تحقیقات با توجه به اینکه هومن آخرین کسی بود که با آیدا قرار داشت، او بازداشت شد. هومن اینبار به قتل آیدا اعتراف کرد و گفت از شدت عصبانیت دست به این کار زده است. او گفت: آیدا مبلغی پول به من داده بود و من هر ماه به او 600 هزار تومان پرداخت میکردم. روز حادثه او مقابل خانه من آمد و پولش را خواست. 100 هزار تومان به او دادم و گفتم 500 هزار تومان مابقی را بعد از چند روز میدهم.
آیدا عصبانی شد و گفت قبول نمیکند. داد و فریاد کرد و از من خواست همه پول را بپردازم. من هم قبول نکردم و دوباره صدایش را بالا برد. از شدت عصبانیت او را به داخل خانه کشاندم و خفهاش کردم. وقتی داشتم این کار را میکردم، اصلا در حال خودم نبودم. نمیدانم چرا آنقدر عصبانی شدم. وقتی آیدا فوت شد، من دیگر راهی بهجز ازبینبردن جسد نداشتم و میدانستم دیر یا زود پلیس سراغم میآید و خانواده آیدا پیگیر او میشوند؛ بههمینخاطر تصمیم گرفتم جسد را از بین ببرم.
بعد از گفتههای متهم پزشکی قانونی نیز نظر خود را اعلام کرد. در نامهای که پزشکی قانونی به دادسرا ارسال کرد، آمده بود آیدا ابتدا بر اثر خفگی جانش را از دست داده و به نظر میرسد خفگی نیز بر اثر فشار بر عناصر حیاتی گردن اتفاق افتاده و سپس جسد به آتش کشیده شده است. با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست پرونده برای رسیدگی به شعبه7 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در جلسه رسیدگی به این پرونده اولیای دم درخواست قصاص کردند و پدر آیدا گفت بههیچوجه مصالحه نخواهد کرد. بعد از اینکه کیفرخواست علیه متهم خوانده شد، متهم در جایگاه قرار گرفت او اتهام را قبول کرد.
این مرد گفت: من اتهام را قبول دارم اما در آن زمان در حالت عادی نبودم. وقتی آیدا سراغم آمد، من کاملا در حالت غیرعادی بودم؛ چون مقدار زیادی شیشه مصرف کرده بودم، ارادهام دست خودم نبود. چندباری هم به او گفتم که برود اما توجهی نکرد و ایستاد و گفت پولش را میخواهد. وقتی از شدت خشم او را به قتل رساندم، چارهای نداشتم بهجز اینکه جسد را از بین ببرم. بههمینخاطر با ماشین خود آیدا جسد را به سمت نسیمشهر بردم و در آنجا آتش زدم و بعد فرار کردم.
متهم گفت: من ابتدا میخواستم ماشین را از بین ببرم، چون میدانستم از طریق ماشین رد من را میزنند اما بعد تصمیم گرفتم جسد را هم از بین ببرم. تا اثر انگشت یا رد و نشانهای از من روی آن نباشد. از کاری که کردم خیلی پشیمان هستم و به خاطر این اتفاق از اولیای دم درخواست بخشش دارم.
با پایان جلسه دادگاه هیئت قضات وارد شور شدند و متهم را با توجه به درخواست اولیای دم به قصاص و پرداخت دیه به دلیل جنایت بر میت و پرداخت خسارت محکوم کردند. رأی صادره مورد اعتراض متهم و وکیلمدافعش قرار گرفت و پرونده برای بررسی به شعبه 29 دیوان عالی کشور ارسال شد. با بررسیهای انجامگرفته از سوی دیوان عالی کشور رأی صادره عینا مورد تأیید قرار گرفت و قضات اعتراض متهم و وکیلش را وارد ندانستند. بهاینترتیب نام هومن در میان متهمان اجرای احکام دادسرای جنایی تهران قرار گرفت.
دیدگاه تان را بنویسید