کد خبر: 644213
تاریخ انتشار :

خاطرات انقلاب|دستورات امام(ره) به هاشمی رفسنجانی تا روز پیروزی

مروری بر خاطرات انقلاب؛ جلسات پنهانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در غیاب امام خمینی(ره)/ جریان تشکیل شورای انقلاب/ دستورات امام(ره) به هاشمی رفسنجانی تا روز پیروزی؛ در گفت وگو با محسن هاشمی

خاطرات انقلاب|دستورات امام(ره) به هاشمی رفسنجانی تا روز پیروزی
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

شفقنا- مرور خاطرات روزهای پر مخاطره بهمن ۵۷ هنوز هم دلنشین و شیرین است. به خصوص اگر این گفت و شنودها با شاهدان عینی و مردان حاضر در صحنه انقلاب باشد، اما متأسفانه بسیاری از یاران نهضت اسلامی دیگر در بین ما نیستند. به همین بهانه به منظور مرور خاطرات آنان و زنده نگاه داشتن تلاش‌هایشان به سراغ بازماندگان این عزیزان رفتیم تا از زبان نزدیکان یاران نهضت، مروی بر خاطراتشان داشته باشیم.
مهندس محسن هاشمی فرزند آیت الله هاشمی رفسنجانی از یاران دیرین امام خمینی(ره) و از مبارزین انقلاب اسلامی در گفت وگو با شفقنا، به گوشه ای از خاطرات با پدر در دوران قبل از پیروزی انقلاب و تلاش ها و جلسات پنهانی آقای هاشمی رفسنجانی برای به ثمر رسیدن نهضت امام(ره) اشاره می کند و از روزهای به پیروزی رسیدن انقلاب و حال و هوای پدرش می گوید.

در ادامه متن کامل صحبت ها و خاطرات محسن هاشمی را می خوانید: آیت الله هاشمی رفسنجانی از ۱۴ سالگی به قم آمدند و طلبه شدند و در محلی سکنی گزیدند که از قضا همسایه امام (ره) در قم شدند. پس از اینکه امام(ره) از تبعید به ترکیه، عراق و پاریس به کشور بازگشتند و به جماران رفتند، باز هم آیت الله هاشمی رفسنجانی به دستور امام خمینی(ره) و به دلیل مسایل امنیتی در همسایگی ایشان سکنی گزیدند. تا زمان پیروزی انقلاب در جماران بودند و تا زمان فوت امام (ره) هم همسایه ایشان بودند. جالب اینجاست که آیت الله هاشمی رفسنجانی پس از فوت هم دوباره در مرقد امام (ره) در همسایگی ایشان دفن شدند. بنابراین می توان گفت این ارتباط تاریخی میان امام و آیت الله هاشمی رفسنجانی از ابتدای حضور در قم تا بعد از فوت ایشان ادامه داشته است.

آیت الله هاشمی رفسنجانی در دوران مبارزه خود فعالیت های سازماندهی شده برای پیروزی انقلاب انجام می دادند از جمله اینکه برای این مبارزه ۵ بار زندان رفتند و در مجموع ۵ سال زندان بودند. آخرین زندان ایشان مربوط به اواسط آبان ماه ۱۳۵۴ است که دستگیر شدند. سعی من بر این است که از این زمان به بعد را بیان کنم که خاطره ای از انقلاب و پیروزی انقلاب باشد.

اواسط آبان ماه ۱۳۵۴ آیت الله هاشمی رفسنجانی دستگیر و سپس محاکمه شدند. ابتدا بحث اعدام مطرح بود، بعد بحث حبس ابد مطرح شد، در این برهه زمانی مادرم خیلی تلاش کردند و نزد مقامات و آیات عظام رفتند تا این حکم تبدیل به ۶ سال زندان شد و در تجدیدنظر به سه سال زندان کاهش یافت بنابراین طبق قانون ایشان باید در اواسط آبان ماه ۵۷ از زندان آزاد می شدند؛ اما با توجه به اینکه در آن زمان فضای انقلابی شکل گرفته بود و مردم به خیابان ها آمدند، رژیم تصمیم گرفت برخی از زندانیان را زودتر آزاد کند از جمله آیت الله هاشمی رفسنجانی را ۱۰ روز مانده به پایان دوره محکومیت، از زندان آزاد کرد.

سوم آبان ۵۷ ایشان را آزاد کردند و من در آن زمان حدوداً ۱۷ ساله بودم. یکباره از زندان تماس گرفتند و خبر آزادی ایشان را دادند. به یاد دارم ابوی پژو داشتند که مورد استفاده ما قرار می گرفت، با وجود اینکه گواهینامه رانندگی نداشتم،  اما پژو را برداشتم و به زندان رفتیم و ایشان را از زندان اوین به منزل آوردیم.

اولین اقدام آیت الله هاشمی رفسنجانی بعد از آزادی از زندان این بود که به بهرمان تشریف بردند. پدر ایشان در سال ۱۳۴۰ فوت کرده بودند که امام (ره) هم پیکر پدر آیت الله هاشمی رفسنجانی نماز خواندند، اما والده پدر در بهرمان زندگی می کردند. همه اعضای خانواده راهی زادگاه ایشان یعنی روستای بهرمان شدیم تا والده ایشان را دیدار کنیم. در آنجا به یاد دارم اولین سخنرانی خود را در روستا انجام دادند. مردم روستا که روحیه ای انقلابی داشتند، دور ایشان جمع شدند و از ایشان تقاضا کردند سخنرانی کنند و ایشان هم صحبتی درباره تاریخ مبارزات اسلامی در ایران کردند و به خیانت ها و فساد دوران پهلوی اشاره کردند. از روزگار مبارزه می گفتند و بسیار به این موضوع اشاره داشتند که رژیم در حال سقوط است و دلیل آن را رهبری امام خمینی (ره) مطرح می کردند که توانسته بودند مردم را مدیریت کنند.

در آن زمان حفاظت از افراد مانند امروز نبود و شخصیت ها با خودروی شخصی خود تردد می کردند، من هم سعی می کردم در ترددهایی که آیت الله هاشمی رفسنجانی داشتند، ایشان را همراهی کنم تا آسیبی به ایشان نرسد، و همین همراهی سبب شده بود تا در جریان بسیاری از رفت و آمدها و تصمیم گیری ها قرار بگیرم.

در ۸ آبان آیت الله منتظری و آیت الله طالقانی و عده ای دیگر از زندانیان سیاسی که روحانی و در یک بند از زندان اوین بودند، آزاد شدند و همین مساله زمینه ای شد تا آیت الله هاشمی رفسنجانی برای هدایت اوضاع در آخرین ماه های پیروزی انقلاب به جمع دوستان خود پیوستند. آن زمان همه اقشار از جمله روحانیون، ملی گراها، بازاری ها، دانشگاهی ها، گروه های مختلف چپ و راست فعال بودند و همه طبقات اجتماعی در انقلاب حضور داشتند. آیت الله هاشمی رفسنجانی به همراه دوستان خود سعی داشتند کمیته هایی را سازماندهی کنند که بتوانند این ۴-۳ ماه آخر وضعیت انقلاب را مدیریت کنند.

آن زمان مردم در خیابان ها تظاهرات می کردند و روحانیت به یک جمعیت کلانی رسیده بود و می توانست این جمعیت را هدایت کند لذا آیت الله هاشمی رفسنجانی با همکاران و دوستان خود همچون مطهری، بهشتی، باهنر، موسوی اردبیلی، شهید مفتح و غیره دور هم جمع شدند و در واقع هسته مرکزی روحانیت مبارز در پائیز سال ۱۳۵۷ شکل گرفت.

جلساتی به صورت مخفی و بعضاً در منزل ما برگزار می شد. در یکی از این جلسات، اساسنامه را تصویب کردند، آئین نامه های اجرایی را نوشتند و به یاد دارم آئین نامه اجرایی و متن اساسنامه را آیت الله هاشمی رفسنجانی نوشتند که در جلسه بحث و تصویب شد. جامعه روحانیت مبارز که امروز هم نام آن مطرح است، یک مرکزیت جدید پیدا کرد که این بزرگواران بودند و یک کمیته کاری مخفی هم برای هدایت و سازماندهی مبارزات تشکیل شد.

کمیته روحانیت مبارز تصمیم گرفت که به امام (ره) پیشنهاد کنند، شورای انقلاب شکل بگیرد به همین دلیل بنا شد آیت الله مطهری در سفری که به پاریس می روند و خدمت امام(ره) می رسند، این موضوع را با امام مطرح کنند که این اتفاق افتاد و امام با پیشنهاد تشکیل شورای انقلاب موافقت کرد و در نهایت هسته مرکزی شورای انقلاب شکل گرفت که متشکل از آیت الله هاشمی رفسنجانی، شهید بهشتی، شهید مطهری، شهید باهنر و مرحوم موسوی اردبیلی بودند. در آن زمان هسته مرکزی شورای انقلاب پنهانی شکل گرفت و کسی از نام اعضای شورا آگاه نبود و به نظر می رسد بعدها به تدریج افرادی از جمله آیت الله مهدوی کنی، آیت الله طالقانی، آیت الله خامنه ای و مهندس بازرگان به شورای انقلاب اضافه شدند.

به یاد دارم آقای شیبانی که دبیر این شورا انقلاب شدند، یک روز به منزل ما آمدند و به آیت الله هاشمی رفسنجانی گفتند باید تشکیلاتی شکل گیرد و انقلاب را هدایت کند، آن زمان آقای شیبانی خبر نداشتند چنین شورایی شکل گرفته است. آیت الله هاشمی رفسنجانی هم نمی توانستند به دکتر شیبانی بگویند چنین موضوعی وجود دارد و همواره می گفتند این موضوع را انجام می دهیم. در نهایت به آقای شیبانی هم پیشنهاد شد تا به شورای انقلاب بپیوندند که دبیر جلسات را برعهده داشتند و متن صورت جلسات را ایشان می نوشتند.

این متن تا همین اواخر در منزل ما بود که هم این متن و هم صورت جلساتی که آیت الله هاشمی رفسنجانی نوشته بودند و یادداشت های ایشان را جمع آوری کردم و تحویل مرکز اسناد انقلاب اسلامی دادم که اکنون هم قابل استفاده است.

باید به این نکته اشاره کنم که به دلیل مسائل امنیتی امام هیچ حکمی به اعضای شورای انقلاب ندادند و حتی جلسات خیلی ثبت و ضبط نمی شد و بعد از حضور آقای شیبانی برخی از دستور جلسات نوشته شد. می توان گفت انقلاب یک هدایتی از طریق روحانیت و بعد شورای انقلاب پیدا کرد که اطلاعات و اخبار را به امام(ره) می رساندند و ایشان هم از طریق تلفن، پیغام و غیره نهضت را مدیریت می کردند. موارد بسیاری مثل راهپیمایی تاسوعا و عاشورا یا رخداد پادگان لویزان اتفاق افتاد که هدایت و مدیریت شد تا اینکه به اوج اعتصاب کارکنان شرکت نفت رسیدیم.

کارکنان شرکت نفت اعتصاب کرده بودند و ابتدا صادرات نفت را مختل کردند و سپس توزیع سوخت در کشور دچار بحران شد و مشکلاتی برای مردم به وجود آمد. به یاد دارم اولین حکم رسمی که امام(ره) پیرو توصیه شورای انقلاب صادر کردند،  حکم کمیته سوخت بود که طبق این حکم، افرادی را انتخاب کردند که به خوزستان بروند و اعتصاب کارکنان نفت را مدیریت کنند به صورتی که اعتصاب کارکنان صدمه ای به داخل کشور نزند البته صادرات نباید انجام می شد ولی توزیع نفت و سوخت در کشور باید به سبکی در کشور انجام می شد که به مردم لطمه نخورد.

آیت الله هاشمی رفسنجانی عضو این کمیته بودند که معروف به کمیته سوخت شد. البته آن زمان در مرکز کار زیاد بود و ایشان هم علاقه مند نبود در این موضوع باشد، ولی امام دستور فرمودند فرد روحانی باید در این کمیته سوخت باشد که آیت الله هاشمی رفسنجانی از طرف امام انتخاب شدند و در این هیئت قرار گرفتند. می توان گفت اولین بار نام ایشان و حکم ایشان به عنوان عضو هیئت رسیدگی به اعتصاب کارکنان نفت توسط امام صادر شد. پس از آن آیت الله هاشمی رفنسجانی سفری به خوزستان رفتند و با مقامات از جمله مدیر پخش شرکت نفت ملاقات کردند و درخواست هایی تنظیم و صورت جلساتی امضا شد؛ از جمله این درخواست ها این بود که باید نظامیان از پالایشگاه تهران خارج شوند، کسانی که بازداشت شدند، آزاد شوند و همچنین کسانی که در اعتصاب حضور داشتند، تعقیب نشوند و حقوق و مزایای کارکنان نفت که پرداخت نشده بود، پرداخت کنند، مصارف داخلی را هم تامین کنند. خلاصه اینکه این مساله حل شد و از موفقیت های اولیه ای بود که در ابتدای پیروزی انقلاب با حکم امام(ره) و حضور آیت الله هاشمی رفسنجانی، مهندس بازرگان و دیگران انجام شد.

در اواخر دی ماه بود که تشکیل شورای انقلاب به طور رسمی از سوی امام(ره) اعلام شد و مدیریت انقلاب تا زمان رسیدن به پیروزی بر عهده این شورا قرار گرفت. در آن زمان امام پیامی صادر کردند و به مسائلی از جمله تشکیل مجلس موسسان برای تصویب قانون اساسی(مجلس خبرگان) و چگونگی انتقال قدرت به منتخبین جدید اشاره کردند.

در ۲۶ دی ماه بود که شاه از کشور فرار کرد. بعد از رفتن شاه بحث راهپیمایی اربعین را داشتیم. بعد هم بحث حضور امام در کشور مطرح شد و امام هم تصمیم گرفتند به ایران بازگردند. اواخر دی ماه بود که امام خمینی طی پیامی گفتند من به زودی به شما می پیوندم و همراه شما هستم. پس از اعلام تصمیم امام مبنی بر بازگشت به کشور، رژیم وقت فرودگاه را بست و گروهی که آیت الله هاشمی رفسنجانی هسته مرکزی بودند مدیریت تحصن در دانشگاه تهران را برنامه ریزی کردند تا موجی ایجاد شود و اجازه ندهد رژیم جلوی ورود امام بایستد. موضوع تحصن در دانشگاه تهران بسیار اهمیت داشت؛ به یاد دارم جلسات اداره تحصن در اتاقی کنار مسجد دانشگاه تهران تشکیل شد و فعالیت ها خیلی جدی بود. علما از جمله آیت الله هاشمی رفسنجانی در همان مسجد سخنرانی می کردند و عنوان داشتند رژیم در مقابل فشاری که افکار عمومی داخل و خارج ایجاد کرده، نمی تواند زیاد مقاومت کند و در نهایت مجبور می شود با آمدن امام موافقت کند. بعد از صحبت ایشان خیلی از جوانان که در آن جلسه سخنرانی حضور داشتند، هیجانی شدند و می خواستند خود را در مقابل گلوله قرار دهند که آیت الله هاشمی رفسنجانی عبای خود را جلوی آنها گرفتند تا نروند و به ایشان گفتند حق ندارید این کار را کنید که خون بیشتری ریخته شود، همین اعتصاب کافی است. در نهایت تحصن در دانشگاه تهران اثر خوبی ایجاد کرد و قرار شد امام تشریف بیاورند و خود به خود کمیته استقبال شکل گرفت و هر یک از اعضای این کمیته مسئولیت هایی برعهده گرفتند.

قرار شد کمیته استقبال برنامه ریزی کند تا امام پس از ورود به کشور به حوزه علمیه و سپس بهشت زهرا(س) بروند. به منظور حفظ امنیت، رده بندی انتظامی یا حفاظتی بین گروه های انقلاب شکل گرفته بود و چند رده در بهشت زهرا(س) و شهر ایجاد شده بود؛ مثلاً رده سوم برای گروهی در دانشگاه بود که به آنها ماموریت دادند تا در زمان سخنرانی امام، امنیت اطراف بهشت زهرا(س) را حفظ کنند.

زمانی که امام(ره) وارد فرودگاه شدند، چنان جمعیت زیاد بود که اکثر اعضای کمیته استقبال نتوانستند خیلی نزدیک به امام شوند. پس از اینکه سخنرانی امام در بهشت زهرا(س) به پایان رسید، هیئت همراه امام یکباره ایشان را گم کردند و نمی دانستند امام کجا رفته است. همه نگران بودند از اینکه مبادا رژیم پهلوی حرکتی انجام داده و امام را دزدیده است.

آن زمان آقای ناطق نوری نزدیک امام بودند و ایشان گفت: وقتی با امام از بهشت زهرا(س) بیرون آمدیم، امام فرمودند می خواهم به مجروحین انقلاب در یکی از بیمارستان ها سر بزنم و با هلی کوپتر امام را به بیمارستان هزار تخت خوابی تهران بردند که البته نتوانسته بودند مجروحان انقلاب را آنجا دیدار کنند. پس از آن، سوار اتومبیل شدند و به منزل یکی از دوستان اخوی، آقای پسندیده، رفته بودند و در آنجا اتراق کردند.

سپس به مدرسه رفاه رفتند و در واقع محل اقامتی و سازمانی ایشان در ابتدا مدرسه رفاه بود. بنیاد فرهنگی رفاه در سال ۱۳۴۶ توسط آیت الله هاشمی رفسنجانی و همکاران ایشان همچون شهید باهنر، شهید رجایی با کمک اخوان فرشچی که سرمایه دار بودند و کار تجارت فرش می کردند، ساخته شد و یک مدرسه دخترانه بود و در زمان رژیم وقت هم چندین بار بسته شد.

فضای مدرسه رفاه چندان بزرگ نبود و به همین دلیل امام به مدرسه علوی رفتند و در این مدرسه مستقر شدند. در آن زمان بختیار نخست وزیر شد. شورای انقلاب به امام پیشنهاد دادند که آقای بازرگان را به عنوان نخست وزیر تعیین کنند که این دومین حکمی بود که امام بنا به پیشنهاد شورای انقلاب صادر کردند و به موجب آن آقای بازرگان به عنوان نخست وزیر انتخاب شد. یکی از دلایلی که شورای انقلاب مهندس بازرگان را به عنوان نخست وزیر پیشنهاد داد این بود که آقای بازرگان می توانستند با بختیار برقرار کنند تا انتقال قدرت، مسالمت آمیز شکل گیرد. پس از آن بحث خواندن حکم آقای بازرگان مطرح شد که امام فرمودند این حکم را آیت الله هاشمی رفسنجانی قرائت کنند و این اولین بار بود که چهره ایشان به طور رسمی در جهان و ایران دیده شد. آن زمان در مدرسه علوی بودیم و می خواستند حکم را قرائت کنند که یک گروهی آمدند و گفتند می توانیم سیستم تلویزیون مدار بسته ایجاد کنیم تا در حد فاصل دو کیلومتر مردم بتوانند این مراسم را تماشا کنند که این سیستم هم نصب شد.

بعد از صدور حکم مهندس بازرگان و اعلام حمایت ارتش از انقلاب اسلامی، به روز ۲۲ بهمن و پیروزی انقلاب می رسیدیم. کسانی که در پیروزی انقلاب نقش داشتند و در ماه های آخر اوضاع را مدیریت می کردند، از بیم و هراس نتوانستند بخوابند چون در ۲۲ بهمن ماه، نظام شاهنشاهی که ریشه ۲۵۰۰ ساله در ایران داشت، منقرض می شد و پیروزی انقلاب به صورت رسمی اعلام می گردید.

سرانجام ۲۲ بهمن فرا رسید، تلویزیون به دست مردم افتاد و امام به آقای قطب زاده دستور دادند، موسیقی های حماسی از تلویزیون پخش کنند. به یاد دارم آیت الله هاشمی رفسنجانی و شهید مطهری تصمیم گرفتند به تلویزیون بروند و اوضاع را بررسی کنند. در آن زمان به دلیل شرایطی که به وجود آمده بود، کسی حضور نداشت تا در تلویزیون سخنرانی کند به همین دلیل از آیت الله هاشمی رفسنجانی خواستند سخنرانی در تلویزیون انجام دهد که ایشان به صورت مستقیم و بدون آمادگی قبلی، شروع به صحبت کردند و موضوع سخنرانی شان در مورد حالت های انسان در موارد مختلف بود که به چهره شیطانی و چهره انسانی اشاره می کنند. حضور ایشان در تلویزیون موجب شد تا بیشتر در میان مردم شناخته شوند.

تاکنون سه کتاب با موضوع خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی توسط نشر معارف انقلاب به چاپ رسیده و کسانی که علاقه مندند اسناد و حوادث دوران مبارزه و پیروزی انقلاب را به صورت متقن و دقیق داشته باشند می توانند از این سه کتاب استفاده کنند. یکی از این کتب «کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی» خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی از در دوران مبارزه می باشد که بر اساس اسناد ساواک تنظیم شده است.  کتاب دیگر «هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی» که خاطرات ایشان در سال های ۵۷ و ۵۸ و دوران پیروزی انقلاب است. و سومین کتاب با عنوان «پابه پای سرو» که خاطرات بانو عفت مرعشی، همسر آیت الله هاشمی رفسنجانی است و حالات احساسی دوران مبارزه را به خوبی در کنار ایشان نشان می دهد.

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندی ها

پیشنهاد ما

دیگر رسانه ها