پیشنهاد جالب پورمحمدی به دولت کانادا درباره منافقین
بعضی وقتها توهم توطئه آنقدر برجسته میشود که تبعات مصیبتبار و آزاردهندهای دارد. این عملیاتها اقدامات افراد نبود و سازمان مجاهدین خلق با هدایت سرویسهای خارجی پشت این اقدامات بودند اما این مسئله که این افراد با حمایت عده دیگری در دولت نفوذ پیدا کردند را نباید قاطعانه مطرح کرد بلکه باید به سراغ مستندات رفت و تا زمانی که واقعیت کشف نشده نباید به افراد اتهام زد.
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ منافقین از معدود گروهکهای معاندی هستند که در ایجاد و سازماندهی آشوب و اغتشاش علیه مردم ایران ایفای نقش میکنند. از سوی دیگر جنایتهای بیسابقه آنها در دهه شصت از تروریستیترین حوادث تاریخ معاصر است.
در ماههای اخیر به واسطه اقدامات سیاسی، امنیتی و دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران در عرصه بینالملل و با همکاری دولت آلبانی وضعیت سازمان تزلزل بیشتری یافت. در ادامه این روند دستگاه قضائی ایران اقدام به آمادهسازی فرآیند محاکمه اعضای سازمان کرد تا زوایای مختلف جنایتهای این سازمان تروریستی بیش از پیش در افکار عمومی جهان افشا شود.
به همین منظور به مناسبت هشتم شهریور سالگرد شهادت شهیدان رجایی و باهنر با حجتالاسلاموالمسلمین مصطفی پورمحمدی رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی به گفتگو نشستهایم. متن این گفتگو در ادامه از نظر میگذرد.
در ماههای گذشته مساله برگزاری دادگاه منافقین در ایران مطرح شده است نظر شما در این رابطه چیست؟
در ایام عملیات مرصاد قرار داریم که در مرداد ماه انجام گرفت. این ماه به نوعی ماه جنایات منافقین علیه ملت شریف ایران است. تقریبا سی سال پیش در چنین روزهایی منافقین پس از پذیرش قطعنامه 598 توسط جمهوری اسلامی که زمینهساز تلطیف روابط اقتصادی و سیاسی کشور ما و عراق میشد؛ با یک آرایش نظامی گسترده تلاش کردند با ترور و حمله به مراکز نظامی، کشور را تصرف کنند. آنها این عملیات را فروغ جاویدان نام نهادند. مسعود رجوی در آن روز گفته بود" چهل و هشت ساعت بعد به تهران میآییم و مجاهدین تا آن زمان آزاد هستند تا هر کاری که میخواهند انجام بدهند". این یعنی یک خط خون برای قتل تمام کسانی که مانع انگاشته میشوند.
در سالهای پس از آغاز عملیات مسلحانه علیه ملت شریف ایران بصورت جسته و گریخته دادگاههایی برای محاکمه افراد این سازمان جنایتکار برگزار شده است. اما محاکمه اصل جریان منافقین از نقطه آغار تا کنون امری است که به دلائل مختلفی چون صعوبت تنظیم یک دعوای حقوقی علیه سازمان با لحاظ عملکرد و تاریخچه، فرا شعبهای بودن این دادگاه و البته مقداری کمکاری تا امروز به تاخیر افتاده بود و همانطور که اشاره کردید قرار است انشاالله در مهر ماه امسال دادگاهی برای محاکمه این سازمان و عناصر اصلی آن برگزار شود. البته به ایمیل عناصر اصلی این سازمان احضاریههایی ارسال شده و از آنها خواستهاند تا وکلایی را برای دفاع از خود معرفی کنند و تلاش شده تمام قواعد حقوقی درباره آنها رعایت شود.
با توجه به اینکه این افراد در خارج از مرزهای کشور فعالیت دارند برگزاری چنین دادگاهی چه آثاری دارد؟
این دادگاه از چند جهت دارای اهمیت است. اولا: از تحریف واقعیت جلوگیری میکند و تصویری درست از چهره این سازمان منحوس را روایت میکند. ببینید اگر بخشی از کشورهای استعماری که به دنبال سواستفاده از این سازمان در جهت منافع خود هستند را کنار بگذاریم -کشورهایی که بیان واقعیت تاثیری در رفتار آنها ندارد- برگزاری این دادگاه به صورت خوب و همراه با مستندات سبب تنویر افکار عمومی جامعه جهانی خواهد شد در اینصورت افراد و جوامع مغلوب تحریفها و دروغهای این سازمان و حامیان آن نمیشوند. در دادگاهی که برای آقای حمید نوری در سوئد برگزار شد در جریان گفت و گوی بیرون دادگاه میان آقای نوری و افرادی که علیه او شهادت داده بودند نکته قابل تاملی وجود دارد. این افراد به آقای نوری میگویند "تو قاتل هستی" آقای نوری هم در پاسخ میگوید "شما 17 هزار نفر از مردم ما را شهید کردید." اینها در پاسخ میگویند بیشتر از این ارقام شهید کردهاند و خواهند کرد. این تعداد از ترور در مقایسه با توطئههایی که اینها علیه ملت ایران در زمان جنگ و پس از آن انجام دادند مساله ناچیزی است. به نظر بیان این واقعیات در روشن شدن ذهنیت عمومی جامعه خودمان و جامعه جهانی بسیار موثر است.
نکته دوم زمینهسازی برای بازگرداندن این افراد است. ببینید پلیس اینترپل تنها از طریق تشکیل پرونده قضایی و محاکمه افراد با کشورها همکاری میکند از همین رو تشکیل پرونده و برگزاری دادگاه محاکمه کمک شایانی به استرداد اعضای اصلی این سازمان میکند.
اثر دیگر این دادگاه فشار به این سازمان در کشورهایی است که در آن فعالیت دارد. به بیان دیگر اگر افراد این سازمان به کشور عودت داده نشوند برگزاری این دادگاه سبب میشود در آن کشورها تحت فشار قرار بگیرند و آزادی عمل از آنها گرفته شود همانطور که در آلبانی که نوکر بیجیره و مواجب آمریکا و اسرائیل بود و حضور اینها در آنجا هیچ منفعتی برای آلبانی نداشت چنین شده است. آلبانی اکنون متوجه مضرات حضور این سازمان در کشورش شده است برخی از سران آن را بازداشت کرده و اجازه ورود مریم رجوی را به این کشور نداده است.
نظر شما درباره اعلام آمادگی کانادا برای پناه دادن به این عناصر مخرب چیست؟
بله هنوز هم کشورهایی مانند کانادا وجود دارند که به دنبال ماجراجویی هستند و فکر میکنند میتوانند به ما ضرر بزنند در حالی که قطعا به خودشان ضربه میخورد چه اینکه منافقین حتی در کنار مرزهای ما در عراق هم نتوانستند کاری از پیش ببرند و الان هم در آلبانی یک مانور بیارزش میدهند. به عقیده من اگر کشور کانادا میخواهد مشکلی را در منطقه ما حل کند بهتر است سراغ مسائل راحتتری مانند انتقال یهودیان اسرائیلی فکر کند و این اسرائیلیهای بدبخت، بیوطن را در سرزمین پهناور و پیشرفته خود جا بدهد تا مشکلات جهان و منطقه حل شود به طور قطع اسرائیلیها هم به کانادا کمک میکنند چه اینکه اینها لابیهای قدرتمند و ثروتمندی هستند.
این روزها مطلبی درباره تشکیل پرونده برای افرادی که سابقا به پرونده آنها رسیدگی شده مطرح شده است آیا این مطلب واقعیت دارد؟
اولا این خبر کاملا کذب است چراکه این پروندهها متفاوت هستند. ثانیا به نظر میرسد این خبر، طراحی یک پرونده است در شرایطی که ما درگیر جنگ هستیم و هنوز با مجاهدین تسویه حساب نکردیم به بیان دیگر اینها تلاش میکنند با چنین اقداماتی توجهها را از جنایات خود برداشته و بر فعالیتهای جمهوری اسلامی متمرکز کنند و در یک کلام تلاشی است برای عوض کردن جای جلاد و شهید.
با توجه به اینکه در آستانه سالروز شهادت شهید رجائی و اعضای هیئت دولت توسط عناصر این سازمان منحوس هستیم و حضرت عالی سالها در صدر مبارزه با این سازمان بودید آیا اطلاعاتی دارید که تاکنون ناگفته مانده باشد؟
یک نکته مهم این است که کشمیری، کلاهی و آن عامل نفوذی در دادستانی انقلاب، از روزهای اول انقلاب در این دستگاه نفوذ کردند. مثلا کلاهی آنطور که خاطرم هست اردیبهشت۵۸ جذب حزب جمهوری شده است و ماهیانه هم ۸۰۰ تومان حقوق دریافت میکرده است. یعنی منافقین از ماههای اول انقلاب خودشان را برای چنین ضربه زدنهایی آماده کرده بودند. یا مثلا مسعود رجوی سرکرده این گروه ، هفت یا هشت اسفند۵۷ حدود ۱۵ روز بعد از انقلاب در سخنرانی میگوید که کاری نکنید ما به اسلحه رو بیاوریم. حتی اسنادی از ملاقاتهای این سازمان با سران حزب بعث در حدود یک سال و نیم قبل از جنگ وجود دارد. به بیان دیگر داستان این سازمان بسیار فراتر از آن چیزی است که تاکنون مطرح شده است. به همین خاطر کسی نمیتواند ادعا کند که ابتدا جمهوری اسلامی با آنها بدرفتاری کرد و آنها در پاسخ به خشونت رو آوردند.
انشالله اگر فرصت بشود دادستان و همکاران قضایی بتوانند ادلّهی خودشان را در دادگاه ارائه بدهند برای خیلیها این بحثها جذاب، مهم و عبرتآموز است و به فهم جریانهای تاریخی کمک شایانی خواهد کرد.
با توجه به اینکه حضور افرادی چون کلاهی یا کشمیری در سطح بالای حکمرانی نمیتواند بدون همکاری افراد دیگر باشد به نظر میرسد این مساله که چه کسانی با این افراد همکاری میکردند از بخشهای خاکستری و حتی تاریک، اقدامات این سازمان است نظر شما در اینباره چیست؟
به نظرم مساله اینطور که فرمودید نیست و این سوال ناشی از عدم اطلاع دقیق از واقعیت آن زمان است. این حساسیت بیش از خود حقیقت است. باید شرایط را درک کرد. زمانی که حزب جمهوری اسلامی در 25 بهمن اعلام موجودیت کرد ظرف چند ماه اعضای آن به بیش از ۴ میلیون ثبتنام رسید. در آن شرایط مطرح کردن گزینش بدون وجود کادر لازم برای افرادی که داوطلبانه پا پیش گذاشته بودند مطرح نبود از چه طریقی باید عضویت یک نفر در منافقین را میفهمیدیم در آن زمان دو معرف برای دادگاه انقلاب کفایت میکرد. انسان باید شرایط را درک کند. بعضی وقتها توهم توطئه آنقدر برجسته میشود که تبعات مصیبتبار و آزاردهندهای دارد. بله این عملیاتها اقدامات افراد نبود و سازمان مجاهدین خلق با هدایت سرویسهای خارجی پشت این اقدامات بودند اما این مسئله که این افراد با حمایت عده دیگری در دولت نفوذ پیدا کردند را نباید قاطعانه مطرح کرد بلکه باید به سراغ مستندات رفت و تا زمانی که واقعیت کشف نشده نباید به افراد اتهام زد.
دیدگاه تان را بنویسید