تیم ملی موفق بود یا نه؟ / به حسمان اعتماد کنیم نه آمار
آمار تبدیل به ابزار شده است، مشتی عدد روی دایره ریخته شده است، بخشی از آن ابزاری برای نقد است و بخشی دیگر هم ابزاری برای دفاع….
افشین خماند نوشت: اگر منطق این الک کردن اعداد را بپذیریم، استدلال هر دو ،برگ برنده کم ندارد
این مناقشه برنده نخواهد داشت، چون ابراز این که بدانیم یک تیم در یک تورنمنت خوب بوده یا نه، تنها آمار صرف نیست
میدانید خوب بودن را چه زمانی میتوان با عدد سنجید، آنجایی که یک متغییر با پایایی و روایی اثبات شده وجود داشته باشد، تمام شاخصهای شاکله خوب بودن یک تیم در آن گنجانده شود آن وقت یک کل را ارزیابی کرد
اما من حتی به این هم دلم نیست
اعتقادم این است همه اینها کمی کردن امر کیفی است، در همان حد ساده دیدن که به زیبایی یک نفر نمره دادن
ملاک خوب دیدن یک تیم فوتبال هیچ ربطی به امید گل یا نرخ تبدیل امیدگل به گل ندارد، اینها برای شناخت جزییات، برای یافتن نقاط ضعف و قدرت مقید است موثر است اما برای ارزیابی یک تیم ….
این آمارها چه فایدهای دارد اگر توپهای اسدی و جهانبخش در بازی با قطر گل میشد یا پنالتی روی کنعانی در بازی با ژاپن رخ نمیداد کل ارزیابی ما عوض میشد
من در این موارد به حسم بیشتر اعتماد دارم
چون باور دارم که ارزیابی یک تیم نسبت مستقیم با انتظارات و اهداف دارد
و باور دومم این است که یک تیم فوتبال را باید طیفی دید
یعنی این که هر تیم فوتبال بخشی از بدی و بخشی از خوب بودن را با هم دارد
تیم خوب و تیم بد مطلق نداریم…هر تیمی جایی در طیف خوبی و بدی دارد، جایی در آن میانه، یکی جلوتر یکی عقبتر
در مورد عملکرد تیم ملی در جامملتها هم حسم همان را میگوید که پیش از این هم نوشتم؛ این تیم نه آن قدر فاجعه بود که نیاز به محاکمه داشته باشد، نه اینقدر حماسه کرد که همهچیزش در کمال جلوه داده شود و الگو باشد
تیمی بود سازگار با عملکرد نرمال تیمهای ملی ایران در جامهای ملتهای پیشین
تیمی که به اندازه پتانسیلش نبود اما تنها بخشی از این ماجرا به سرمربی برمیگردد اما توجه داشته باشیم که بخشی از این ماجرا به سرمربی برمیگردد
دیدگاه تان را بنویسید