دوباره ترامپ و جهان پس از این
نگاه ترامپ به اروپا نه نگاه به یک متحد استراتژیک که قلمداد کردن آن به عنوان یک رقیب تجاری است. ترامپ پیشتر هم خواهان حمایت مالی بیشتر اروپا از ناتو و منتقد نوع روابط تجاری ان با ایالات متحده بود بنابراین پیروزی مجدد او برای اروپایی که به شدت نگران توسعهطلبی روسیه و در تقلای تقویت ناتو و روابط فراآتلانتیکی است، خبری به شدت نامبارک است.
سهند ایرانمهر نوشت: دونالد ترامپ چهل و هفتمین رییسجمهور آمریکا شد. ترامپ معمولاً سیاست خارجی خود را با محوریت منافع اقتصادی و توافقهای دوطرفه صورتبندی میکند و دل خوشی از تعهدات بینالمللی چندجانبه ندارد. تشدید رقابتهای جهانی و تداوم سیاستهای ملیگرایانه و تودهای او بسیاری از چالشهای دور قبلی ریاستجمهوری او را عمیقتر خواهد کرد.
نگاه ترامپ به اروپا نه نگاه به یک متحد استراتژیک که قلمداد کردن آن به عنوان یک رقیب تجاری است. ترامپ پیشتر هم خواهان حمایت مالی بیشتر اروپا از ناتو و منتقد نوع روابط تجاری ان با ایالات متحده بود بنابراین پیروزی مجدد او برای اروپایی که به شدت نگران توسعهطلبی روسیه و در تقلای تقویت ناتو و روابط فراآتلانتیکی است، خبری به شدت نامبارک است.
اگرچه رویکرد ترامپ در قبال روسیه دوگانه و متناقض به نظر میرسد اما پوتین به احتمال زیاد امروز را روز خوبی میداند زیرا ترامپ، زلنسکی را شارلاتانی میداند که به بهانه حمله روسیه در حال سرکیسه کردن آمریکاییهاست درحالیکه همواره از ضرورت بهبود روابط با روسیه و ایجاد توافق صلح سخن گفته است. اروپا اینجا هم بازنده بازی انتخابات آمریکاست و اوکراین هم به میزان زیادی از حمایتهایی که در دوران بایدن از آن برخوردار بود محروم خواهد شد. این مساله هم، دردسر تازهای است که گریبان اروپا را خواهد گرفت.
عربستان و امارات در دوره اول ترامپ شرکای خوبی برای او بودند و در فاصله میان دور قبلی ریاست جمهوری او تا امروز، پروژههای خوب و سودآوری را برای شرکتهای او تدارک دیدند. آنها اینبار هم یا عقد قراردادهای نظامی و تجاری رابطه نزدیکتری با آمریکا خواهند داشت و همچنانکه توافق ابراهیم را با همراهی با یکدیگر آغاز کردند احتمالا پس از پایان دور اخیر بحران غزه، کریدور اقتصادی هند-خاورمیانه-اروپا با مشارکت اسراییل و حمایت آمریکا به عنوان مکمل توافق ابراهیم در صدر اولویتهایشان خواهد بود.
ترامپ در حمایت از اسراییل همیشه مصمم و جدی بوده و آرزوهای اسراییل در معادلات سیاسی، اقتصادی منطقهای را خیلی زود برآورده کرده با این حال بعید است که در دوران او، نتانیاهو بتواند همچنان برطبل گزینه تداوم رویکرد نظامی پرهزینه بکوبد.
پیروزی ترامپ برای ایران هم چالشبرانگیز خواهد بود. ترامپ در دوره قبل از برجام خارج شد و سختتریم تحریمها را علیه ایران اعمال کرد. رویکرد او در قبال ایران کمتر نظامی و بیشتر اقتصادی و سیاسی است. با درنظرگرفتن تحولات مهم پس از جنگ غزه، ایران دوران ترامپ دوم در مقایسه با ایران دوران ترامپ اول، وضعیت به مراتب دشوارتری خواهد داشت بالاخص آنکه ترامپ نشان داده که مواجهه با او مستلزم ریسکپذیریهای ملموس و غیرقابل پیشبینی است.
چینیها چندان از پیروزی ترامپ خشنود نیستند زیرا ترامپی که در خاطره دارند مواضع تند و سختگیرانهای علیه چین داشت و به منزله جرقهای در انبار باروتی بود که عملا به جنگ تجاری میان این کشور و امریکا تبدیل شد. دوران ترامپ برای چین دوران محدودیتهای تجاری و تکنولوژی و مواضع سرسختانه و حمایتی از تایوان، کرهجنوبی و ژاپن خواهد بود اگرچه این صدای آشنای ترامپ دوباره در گوش این سه کشور طنینانداز خواهد شد که:«هزینههای امنیتیتان را خودتان باید بپردازید».
قدرت گرفتن دوباره ترامپ زمینه را برای برآمدن رهبران اقتدارگرا و کاهش همکاریهای بینالمللی در مسایل جهانی و قطبی شدن بیشتر جهان و افزایش چالشها در مسیر تجارت و امنیت فراهم خواهد کرد هرچند ائتلافهای منطقهای دوباره رونق خواهند گرفت.
آمریکای دوران ترامپ هم در دوران جدید قدرت گرفتن او، چندان برکنار از چالشها نخواهد بود. پیروزی ترامپ به میزان زیادی ناشی از زبان عامی و ادبیات ضد نخبهگرایی بود که به شدت برای تودههای ناراضی از ساختارهای سنتی دموکراسی و ارزشهای لیبرال، جذاب بود این همان پیشبینی بود که «کریستوفر لش» در کتاب «فرهنگ خودشیفتگی» و «شانتال موف» در کتاب «درباره امر سیاسی» نسبت به وقوع آن هشدار داده بودند و یاشا مونک، تعبیر«مردم علیه دموکراسی» را برای آن بکار برده بود. وضعیتی بغرنج که ناشی از ناامیدی توده مردم از نخبگان و ساختارهای قانونی است و در آن میان دموکراسی (حکومت توده ها) و لیبرالیسم (حکمیت قانون و حقوق فردی) فاصلهای چالش برانگیز میافتد آن هم به نفع رهبرانی که به نام مردم علیه نخبگان برمیخیزند.
اینجاست که طبق توصیف کارل اشمیت، متفکرسیاسی آلمانی، احساس ناامنی در تودهها آنها را به سمت رهبران مقتدری سوق میدهد که با طرح ایدئولوژیهای ملی و برجسته کردن تهدیدهای داخلی و خارجی، یک «ما»ی ملی را علیه رقبای داخلی و خارجی خود ایجاد میکنند و لیبرال دموکراسی را به چالش میکشند.
دیدگاه تان را بنویسید