چرا مذاکره و چرا غیرمستقیم؟
جوان نوشت: جمهوری اسلامی ایران با این طرح از یک سو مذاکره تحت فشار را رد کرد و از سوی دیگر نگذاشت امریکا ایران را مخالف مذاکره و جنگطلب معرفی کند تا ناگزیر باشد پیامدهای شرایط تهدید را بپذیرد.

اگرچه دولت جدید امریکا سیاست خارجی خود را در قبال جمهوری اسلامی ایران در چارچوب قاعده کلی چماق و هویج ذیل دوگانه «مذاکره و تهدید» دنبال میکند، اما دو ویژگی متفاوت از سایر دولتهای امریکا دارد که یکی «سیالیت راهبردی» به جای برنامهریزی و قاعدهمندی و دومی «دیپلماسی عمومی» به جای رابطههای دیپلماتیک و رایزنیهای پشت پرده است.
به عبارت دقیقتر ترامپ تلاش میکند با مخاطب قرار دادن مردم هم فضای «جنگ و تهدید» و احساس «توافق و صلح» را ملموس و قابل درک و هم از فشار افکار عمومی در راستای منافع خود استفاده کند، از همین رو، رهبر معظم انقلاب از این نوع دعوت به مذاکره تحت عنوان «مذاکره تحکمی» از سوی یک دولت قلدر تعبیر فرمودند که هدفش وادارسازی طرف مقابل به تسلیم یا مقصرسازی وی تحت عنوان ترککننده مذاکره است؛ سیاست کهنهای که در ادبیات امریکایی به آن «گربه مرده» اطلاق میشود.
نکته مهم در این میان اطلاع دقیق جمهوری اسلامی از اهداف غرب در مذاکره بود که صراحتاً در قالب نقشه جامعی برای مهار حداکثری ایران تدوین شده بود. برای طرف غربی مشخص بود که نظام اسلامی تن به چنین مذاکرهای نخواهد داد، بنابراین طرف غربی تلاش کرد هزینههای عدممذاکره را با ترسیم فضای جنگی با ارسال نیرو و تجهیزات نظامی و اتخاذ رویکرد جنگی در یمن و غزه برخلاف وعدههای قبلی افزایش دهد. این اقدامات در راستای تحریک افکار عمومی، دوقطبیسازی جامعه و ایجاد التهاب در بازار ارز و طلا دنبال میشد که از طریق فعالیتهای سنجیده سیاسی، تبلیغاتی و رزمایشهای نظامی با پاسخ لازم مواجه و در واقع بیاثر خنثی میشد.
در این شرایط طرف مقابل با نامهنگاری دست به ابتکار عملی زد تا از منظر خودش توپ را به زمین جمهوری اسلامی بیندازد که با مقابلهبهمثل ایران مواجه شد و پیشنهاد «مذاکره غیرمستقیم» هم طرف مقابل را در موقعیت دشواری قرار داد و هم از زمین بازی دشمن خارج شد.
جمهوری اسلامی ایران با این طرح از یک سو مذاکره تحت فشار را رد کرد و از سوی دیگر نگذاشت امریکا ایران را مخالف مذاکره و جنگطلب معرفی کند تا ناگزیر باشد پیامدهای شرایط تهدید را بپذیرد، البته مذاکره غیرمستقیم فرصتهای دیگری را نیز برای دستگاه دیپلماسی کشور خلق کرد که مهمترین آنها عبارتند از:
۱- با این طرح جمهوری اسلامی در حالی پای میز مذاکره میرود که مذاکره در سایه تهدید را رد کرده و طرف مقابل امکان بازی رسانهای و روانی مبنی بر تضعیف جبهه مقاومت را از دست میدهد.
۲- مذاکره غیرمستقیم مفهوم توافق را نداشته و تأثیر در افزایش انتظارات افکار عمومی ندارد که طرف مقابل بخواهد از این طریق به سایر اهداف خود در امیدوارسازی جامعه و سپس نومیدسازی آن اقدام کند و دست به فتنه بزند.
۳- چنانچه هدف ترامپ صرفاً میز مذاکره بدون نگاه به نتیجه آن باشد تا میان اضلاع مثلث قدرت شرق شامل ایران، روسیه و چین فاصله ایجاد کند نیز چنین امکانی را نخواهد یافت چراکه وجود میانجی شائبه زدوبندهای مخفیانه را کاهش داده است و خود روسها میتوانند یکی از میانجیهای آینده باشند.
۴- مذاکره غیرمستقیم آزمون بسیار خوبی برای مذاکره با امریکاست. اگر ترامپ در فرض بسیار بعید در چارچوب خواستههای جمهوری اسلامی قصد حل مسائل فیمابین را داشته باشد و تحریمها را کاهش دهد که برنده آن نظام اسلامی بوده و افکار عمومی متوجه تلاش دولت برای کاهش مشکلات اقتصادی کشور و مردم میشود، اما اگر ترامپ بخواهد مقاصد شوم خود را عملی و خواستههای نامعقول خود را مطرح کند، ملت ایران متوجه میشود میان امریکای ترامپ و ترامپهای دور اول و دوم تفاوتی نیست و شیطان بزرگ همچنان به دنبال خدعهها و نیرنگهای بزرگ است، از این رو جمهوری اسلامی با طرح مذاکره غیرمستقیم توانست دولت امریکا را در شرایط دشواری قرار دهد. ترامپ از یک سو، میتواند گذشته خباثتآمیز کشورش در ایران را از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا امروز تطهیر کند و وجه تمایز خودش را با اسلاف خویش نشان دهد و از سوی دیگر، میتواند خبث طینت و ذات پلید امریکا را به نمایش بگذارد و بر امواج نفرت ملت ایران از این دولت بیفزاید.
منبع: جوان
دیدگاه تان را بنویسید