کد خبر: 743674
تاریخ انتشار :

اشتباهات راهبردی معاون راهبردی از نگاه فرهیختگان

فرهیختگان نوشت: ممزوج کردن سیاست داخلی و سیاست خارجی پاشنه آشیل گفت‌وگوی ظریف و آغاز اشتباه‌های راهبردی آقای معاون در داووس است.

اشتباهات راهبردی معاون راهبردی از نگاه فرهیختگان
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

نامه نیوز- اظهارات محمدجواد ظریف در داووس و در گفت‌وگو با فرید زکریا از سه زاویۀ آورده‌ها، هزینه‌ها و انگیزه‌های احتمالی، قابل‌بررسی است. 

اگر بخواهیم از نیمه پر لیوان شروع کنیم می‌توان به دو موضع متنی و فرامتنی صحبت‌ها اشاره کرد. واقعیت این است که در نظام تبلیغات بین‌المللی در رسانه‌های دنیا کمتر چهره شناخته‌شده ایرانی وجود دارد که از ایده‌های ایران دفاع کند، شاید حرف واقعی‌تر این باشد که غیر از یک یا دو چهره مثل محمد مرندی - که توان گفت‌وگوی صریح و چالشی با رسانه‌های جریان اصلی دنیا را دارد - تقریباً گزینه دیگری در حال حاضر وجود ندارد. از همین رو ورود جناب ظریف و امثال او را که به هر ترتیب چهره‌ای نسبتاً شناخته‌شده در دنیا هستند، باید به فال نیک گرفت و این موضوعی است که در سیستم رسانه‌ای و در دیپلماسی عمومی کشور باید به آن توجه کرد. تکثر چهره‌های رسانه‌ای ایران‌دوست با زاویه نگاه‌های مختلف اما همه در خدمت منافع ملی اقدامی است که می‌تواند تا حدودی ایران را از حصر رسانه‌ای خارج کند. البته شرط ماجرا این است که اولاً فرد مسلط به استدلال‌های عمومی قابل‌پذیرش برای مخاطبان بین‌المللی باشد. ثانیاً دامن بحث بین‌المللی را به دعواهای جناحی داخلی آلوده نکند. 

زاویه دوم متن صحبت‌های ظریف درخصوص منطقه است. بدنه اصلی صحبت‌های او دارای نکات ارزشمندی است؛ ازجمله نکاتی که درباره رئیس رژیم صهیونیستی یا ایده ایران برای ارتباط بهتر با همسایگان می‌گوید یا نکاتی که درباره برنامه هسته‌ای ایران ارائه می‌شود و استدلال‌هایی که در این موضوعات بیان می‌شود، عموماً قابل‌قبول و مؤثر است. البته جناب ظریف لابه‌لای همین استدلال‌ها وقتی به حوزه سیاست داخلی ورود می‌کند، نکاتی را می‌گوید که آغازگر هزینه‌های این گفت‌وگو است. 

 یک مشکل ظریف شاید این است که فکر می‌کند بین مخاطب خارجی و داخلی دیوار کشیده شده است و آنچه او به مخاطب غیرفارسی‌زبان می‌گوید، در ایران دیده نمی‌شود و اثری نمی‌گذارد. احتمالاً این فهم از ماجرا سبب شده جناب ظریف بارها پای موضوعات جناحی و حزبی را به گفت‌وگوهای بین‌المللی باز کند. 

چندماه قبل از انتخابات ریاست‌جمهوری 1396، محمدجواد ظریف در جایگاه وزیر خارجه ایران در مصاحبه با روزنامه کوریه دلاسرای ایتالیا گفت: «اگر توافق هسته‌ای منافع نداشته باشد، مردم ایران در انتخابات پیش رو به مخالفان توافق رأی خواهند داد.» یا دوسال قبل از آن در بحبوحه مذاکرات هسته‌ای در شورای روابط خارجی آمریکا با یادآوری رأی آوردن احمدی‌نژاد در سال 1384 گفت: «اگر این بار هم مذاکرات بی‌نتیجه بماند، مردم با رأی‌شان مرا بازنشست خواهند کرد.»

ظریف این روند را احتمالاً از سال 1383 آغاز کرده است، جایی که در گوش محمد البرادعی، مدیرکل وقت آژانس در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری نجوا می‌کند که «بسیاری از کاندیداهای مخالف ما از شکست مذاکرات سود می‌برند.» 

این ممزوج کردن سیاست داخلی و سیاست خارجی پاشنه آشیل گفت‌وگوی ظریف و آغاز اشتباه‌های راهبردی آقای معاون در داووس است. آنچه جناب ظریف درباره عملیات 7 اکتبر و توقف مذاکرات احیای برجام می‌گوید رسماً فیک‌نیوز است؛ او خیلی‌خوب می‌داند مذاکرات احیای برجام بعد از شروع وقایع 1401 و با زیاده‌خواهی‌های آمریکا متوقف شده بود و آنچه پس از آن در جریان بود و تا اوایل دولت بعد هم ادامه داشت، مذاکرات کاهش تنش بود و عملیات 7 اکتبر تنها مدتی این مذاکرات را به تعویق انداخت و متوقف نکرد. ظریف این‌ها را می‌داند؛ اما اینکه با چه انگیزه‌ای می‌خواهد احیانشدن برجام را گردن 7 اکتبر بیندازد، مشکوک است. 

نکته بعد حمله به کمپین انتخاباتی رقیب است. واقعاً چه وجاهتی دارد که در یک گفت‌وگوی بین‌المللی رقیب داخلی را به جنگ‌افروزی متهم کرد؟ صفحات این روزنامه می‌توانند شهادت دهند که راقم این سطور همان‌طور که منتقد آقای ظریف است، بارها به نقد کمپین رقیب جناب ظریف هم پرداخته است و تعلق خاطری به آن دیدگاه ندارد، اما برای نقد این رویکرد غیراخلاقی و غیر ملی جناب ظریف نیاز به عضویت در اردوگاه رقیب نیست. مسئله آن‌قدر واضح است که هر فرد ایران‌دوستی را به نقد این گزاره می‌نشاند، از سوی دیگر وقتی جناب ظریف این حرف را می‌زند، کمپین رقیب نمی‌تواند ولو به‌غلط بگوید با ورود آقای ظریف و تیمشان کشور وارد جنگ و برخورد شد؟ نشانه‌اش ترور یک مهمان خارجی فردای روز تحلیف رئیس‌جمهور! آقای ظریف بااین‌همه تجربه سیاسی چرا باب تنشی را در داخل باز می‌کند که ته ندارد؟ 

ازاین‌دست ایرادها ازجمله فاکتورکردن بی‌قانونی اجتماعی به نفع دولت و... در گفت‌وگوی ایشان باز هم وجود دارد که در حوصله این بحث نیست. مواردی که هیچ سودی به نفع منافع ملی ندارند؛ اما شاید سؤال مهم این باشد که جناب ظریف چرا اصرار بر تکرار این مواضع دارد؟ 

به نظر می‌رسد بخشی از این ماجرا در زمینه‌های روانی ریشه داشته باشد. اگر به همین مصاحبه دقت کنید جواد ظریف باز هم تأکید فراوانی بر نقشش در رأی‌آوری آقای پزشکیان دارد؛ موضعی که بی‌شباهت به موضع مرحوم هاشمی پس از رأی آوردن آقای روحانی نیست. جایی که آقای هاشمی می‌گوید؛ روحانی 3 درصد رأی داشت و با حمایت من رئیس‌جمهور شد. یادمان است آن زمان یکی از فرزندان مرحوم هاشمی در گفت‌وگویی از جناب روحانی گلایه کرده بود که آقای رئیس‌جمهور پدرم را تحویل نمی‌گیرد. تاریخ به‌طور کامل قابل این‌همانی نیست؛ اما واقعاً اگر چنین انگیزه‌ای وجود دارد چرا باید هزینه‌اش از سبد منافع ملی پرداخت شود؟ 

 

منبع: فرهیختگان

 

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندی ها

پیشنهاد ما