گفتوگو با برادر بانویی که پس از مرگ، گلریزان پنهانی او فاش شد
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
به گزارش نامه نیوز، هدفی را در زندگی دنبال میکرد تا به کمال و آرامشی ابدی دست پیدا کند. یار و غمخوار دلهای شکسته یتیمان بود. سیره اولیا و انبیای الهی را سر لوحه زندگی قرار داده بود تا با کوله باری پر از این دنیا برود. هر آنچه را سهم سالها زندگیاش بود، با یتیمان و نیازمندان تقسیم میکرد. نگاه و لبخند کودکی نیازمند، حس زندگی را در وجودش شعله ور میساخت. سینا خانم محمودی متولد 1343 در اسدآباد همدان بود. او در دوران انقلاب اسلامی فعالیتهای گستردهای به عهده داشته و سالهای سال درس زیبا زیستن را به دانشآموزانش آموخته است. این معلم دلسوز در سوم مرداد سال 92 در اثر ایست قلبی از دنیا رفت و بسیاری از مهربانیها و بخشش هایش بعد از مرگ او مشخص شد. در وصیتنامهاش بخشی از اموال و دارایی هایش را به حوزه علمیه، کمیته امداد امام خمینی(ره)، بهزیستی و دارالایتام صاحب الزمان(عج) اسدآباد همدان هدیه کرده است. با بیژن محمودی برادر این بانوی بخشنده به گفتوگو نشستهایم. نگاه به زندگی بیژن محمودی در خصوص زندگی خواهرش اینگونه میگوید: «دوران دبیرستان وی مصادف شده بود با پیروزی انقلاب اسلامی. او فعالیتهای مذهبی و انقلابی
زیادی را انجام میداد و با پیروزی انقلاب عضو انجمن اسلامی دبیرستان شده بود. بعد از فارغالتحصیل شدن به استخدام آموزش و پرورش درآمد و از آن زمان به بعد حرفه معلمی را در پیش گرفت و در مقاطع مختلف تحصیلی فعالیت خود را آغاز کرد. زندگی را با نگاهی الهی دوست داشت و با همین نگاه و دید در زندگی رفتار میکرد و همیشه متوجه آخرت بود و به زندگی ابدی در دنیای دیگر فکر میکرد. به گونهای رفتار میکرد که با کوله باری پر به سفر آخرت برود. در زندگی بر اساس سیره اولیای خدا رفتار میکرد و به همه مسائل همیشه نگاهی دینی و مذهبی داشت.» برادر این واقف ادامه میدهد: «به دنبال تزکیه نفس بود و بر تقاضاهای نفسانیاش غلبه میکرد. همه ملزومات یک زندگی را برای خود تهیه میکرد و هر احتیاجی داشت رفع میکرد اما خود را اسیر زرق و برق زندگی نمیکرد و سعیاش این بود بسیاری از خواستهها و نیازهای بیش از حد را در خود سرکوب کند. با اینکه در زمان حیات همه چیز داشت حتی منزل مسکونی و خودروی شخصی اما با زندگی برخورد اصولی و اسلامی داشت و استفاده دنیایی از دنیا نمیکرد بلکه دنیا را مانند یک سکوی پرتاب برای رشد و تعالی میدانست.» جایی در میان مردم
بیژن محمودی با اشاره به آن روزی که خواهرش برای همیشه چشم از دنیا فروبست میافزاید: «سوم مرداد ماه سال 92 بود که خواهرم در اثر مشکلات جسمانی در بیمارستان بستری شد و پزشکان علت فوت او را ایست قلبی عنوان کرده بودند. خبر فوت او در گرمای روز 16 ماه رمضان باعث شد تمام کارمندان و شاغلینی که خواهرم را میشناختند و محصلانی که در این سالها او معلمشان بود هنگام تشییع جنازهاش حضور یابند. تقریباً یک جمعیت دو یا سه هزار نفری از افراد روزه دار در تمامی سنین برای مراسم تدفین خواهرم جمع شده بودند و این نشان دهنده این موضوع بود که همیشه فردی مردمی بوده و در میان مردم جای داشته است. امام جمعه شهر در مراسم تدفین و تشییع خواهرم حضور پیدا کرده بودند و نمازی که توسط امام جمعه شهر اقامه شد زبانزد شهر شده بود. وقتی نگاهم به این جمعیت افتاد و در کنار خود این همه یاری و همیاری را احساس کردم به این نتیجه رسیدم که به طور قطع رفتار و کردار خواهرم در طول حیاتش باعث شده است تا این جمعیت خود را به مراسم او برسانند.» وی بیان میکند: «طوری رفتار میکرد
که نمونه و الگوی یک زن مسلمان باشد. از نظر رعایت حجاب اسلامی و رعایت مسائل شرعی و احکام دین نمونه بود و هر سه ماه رجب و شعبان و رمضان را روزه میگرفت. از دوران انقلاب اسلامی به بعد به یاد دارم که در روزهای دوشنبه و پنجشنبه هر هفته روزه شان ترک نمیشد و نسبت به دنیا بیتوجه بود. بسیار نحیف و لاغر شده بود، اما با جسم نحیفی که داشت باز هم مانند روزهای نوجوانی برای انجام فعالیت شوق داشت. از اواخر پاییز سال پیش عزلت گزینی را انتخاب کرده بود و بعد از تعطیلی مدرسه هر روز از اسدآباد در آن هوای سرد به همدان میرفت و اوقات خود را در یکی از امامزادههای شهر میگذارند. اکثر مواقع بعد از فارغ شدن از درس و تدریس به این امامزاده رفته و به تزکیه نفس میپرداخت و در حال خودسازی بود.» زندگی خالصانه «نسبت به هر فردی اگر دینی را احساس میکرد به لحاظ اخلاقی و شرعی وظیفه خود میدانست که شخصاً به او مراجعه و نسبت به ادای دین خود اقدام کند. مدرس قرآن بود و در تمام مسابقات قرآنی در سطح منطقه به عنوان داور حضورداشت.» برادر این مرحوم ادامه میدهد: «برای تقسیم و وقف اموال تا آنجا که میشد سعی کردم به وصیتنامهاش عمل کنم و این تکلیف به
عهده من گذاشته شده بود. خواهرم یکی از اعضای اصلی دارالایتام صاحب الزمان(عج) بودند و از ایتام کمیته امداد امام خمینی(ره) نیز سرپرستی میکرد. خدا را گواه میگیرم تا زمان فوت او هیچ کس از این فعالیتها اطلاعی نداشت و همه به صورت پنهانی صورت گرفته بود و بعد از فوت خواهرم تمام اسناد و مدارک این فعالیتها را در خانهاش یافتیم و این کارهای خیر او بعد از فوتش مشخص شد که در چه زمینههایی فعالیت داشته است. تا به آن زمان تمام این کارها پوشیده و پنهان بود و رازی بود که بعد از مرگش آشکار شد. یک روز بعد از فوتش یکی از آشنایان پیش من آمد و گفت که خواهرم به او مراجعه کرده و بدون اینکه آن مرد تقاضایی کرده و حرفی از مشکل و گرفتاری بیان کرده باشد 5 میلیون تومان پول را روی میز مغازهاش گذاشته و گفته است این پول دست تان امانت باشد و هر زمان این پول را لازم داشتم از شما میگیرم. وقتی این حرفها را شنیدم متحیر مانده بودم از زیبایی حرکت خواهرم و آنجا بود که به این موضوع پی بردم که چقدر گره گشای مشکلات مردم بوده است.» بخششی از جنس مهربانی بیژن محمودی در ادامه میگوید: در وصیتنامهاش ذکر شده بود یک پنجم از بیمه عمرش را به ایتام
صاحب الزمان(عج) قبل از رسیدن مراسم شب هفت هدیه کنیم و باقیمانده آن را به بهزیستی هدیه دهیم . همچنین دو میلیون تومان قبل از عید سال 93 بر اساس وصیتنامه به دارالایتام هدیه شد تا برای یتیمان لباس عید خریداری کنند. همچنین مبلغ 5 میلیون تومان به بهزیستی شهرستان اسدآباد برای سال نو هدیه شد. همان سال مبلغی بالغ بر 8میلیون تومان به کمیته امدام امام خمینی(ره) تقدیم شد تا برای نوعروسان جهیزیه تهیه شود و کمیته امداد امام خمینی(ره) به نیت 5تن آل عبا به 5 نوعروس در روز تولد امام رضا(ع) جهیزیه هدیه کرد. همچنین 5 میلیون تومان پول نقد قبل از سال نو برای هزینههای ایتام کمیته امداد خمینی(ره) هدیه شد. خواهرم چون عضو حوزه علمیه اسد آباد بود و مدتی در آنجا تحصیل میکرد نزدیک به دو میلیون تومان لباسهای نو و پارچههایی که دوخته نشده بود اعم از کیف، کفش و وسایل زنانه که کاملاً نو بودند را به مبلغان هدیه کرد. یک سری هدایایی را نگه داشته بود که اقوام برایشان از سفر حج آورده بودند بدون اینکه استفادهای از آنها داشته باشند همه را بسته بندی کرده و به حوزه علمیه خواهران هدیه کردیم. 213جلد کتاب به ارزش یک میلیون و سیصد هزار تومان
به کتابخانه حوزه علمیه همدان هدیه دادیم. برادر این بانوی خیر میافزاید: در دوران کودکی، خواهرم دختری سر زنده و شاداب و بسیار هنرمند بود. روی سنگ قبرش جملهای را که وصیت کرده بود حک کردهایم «قیامت، بهشت و جهنم حقیقت و واقعیتی است که من خود آن را در این دنیا حس کردم، پس عاقل باشید و در این دنیا بهشت خود را آباد کنید.» همیشه هدفش در زندگی کمال بود، تمایل زیادی داشت که به سیره حضرت زهرا(س) عمل کند و اگر چه او مرد جهاد نبود اما توفیق کسب روزی جهادگران را از این طریق به دست آورده بود. او بیشتر از توانش در راه اسلام و شیعه تلاش میکرد تا جایی که سلامت جسمانی و حیات دنیاییاش را صرف اعتقاداتش کرده بود. دلش میخواست نیکی و نام نیک را از خود به جا گذارد و وقتی همه را در مراسم خواهرم گریان دیدم به نیک رفتاری و حسن خلق دینیاش در میان مردم ایمان بیشتری پیدا کردم. همیشه دست نوازش بر سر یتیمان میکشید و در جهت خدمت به خلق خدا قدم برمیداشت.»
منبع: باشگاه خبرنگاران
دیدگاه تان را بنویسید